سلام دوستان من یه دختر بالای بیست ساله م که توی خونه با پدر مادرم زندگی می کنم, مشکل من اینه که ناخودآگاه و با اینکه از این کار تنفر دارم می شم ضلع سوم دعوای پدر مادرم. پدر من یه کارگر ساده توی یه اداره است که اگه ندانم کاری ها و خرج های الکیش نبود ما زندگی بهتری داشتیم. این را اضافه کنم که معتاد یا اهل کارهای خلاف نیست اما فکر اقتصادی خوبی نداره و از نظر مالی شرایط سختی را هر ماه طی می کنیم. پدر من آدم حامی و خوبیه ولی بلد نیست مدیریت اقتصادی خوبی داشته باشه. من و مادرم هم اصلا آدم ولخرج و پر توقعی نیستم نمونه اش من، با اینکه یه دختر دهه هشتادیم چند ترم دانشگاهم رو با لباس های تکراری می رفتم و اصلا اهل تیپ های آنچنانی نیستم. خودم دارم کار می کنم و حتی برای یه دکتر رفتن ساده از بابام پول نمی گیرم, اما مشکل اصلی من اینه که وقتی پدر مادرم سرِ مسایل مالی بحث می کنن به من هم فشار میاد و به طرفداری از مامانم رفتارهایی انجام می دم که اصلا خودم نمی پسندم شون. مامان من هیچ وقت یاد نگرفته محکم و بدون ترس حرفش رو بزنه و ناخودآگاه من می شم زبونی برای ناگفته های اون. لطفا کمکم کنید تا بتونم احترام پدرم رو حفظ کنم. اینم بگم حتی من از طرف مامانم برای طرفداری از اون اصلا تشویق نمی شم و حتی سرزنش هم می شم اما وقتی بی فکری ها و بی خیالی های پدرم می بینم و پای درد و دل و حسرت های مامانم می نشینم ناخودآگاه تحت تأثیر قرار می گیرم. , ...ادامه مطلب
سلام نمی دونم از کجا شروع کنم بچه آخر خانواده م بودم ناخواسته بدنیا اومدم خواستن سقطم کنن ولی نکردن، کاش میکردندنیای جالبی برای من نبود، نیم عمرم تو سختی بیماری و تنهایی گذشت بدون حمایت کسی ازم، آدم بدی نبودم یعنی نتونستم بد بشم.حالا هم تبدیل به بی تفاوت و بی احساس ترین شدم، خانواده م رو دوست ندارم،ازدواج هم نمی خوام بکنم،چون احساسم رو نابود کردن، آزارم به کسی نرسید،قلب ساده م رو شکستن. الآنم جای خوابی دارم و خوراکی، و کاری که دارم براش زحمت می کشم،چه کار کنم احساسم خوب بشه و از رفتار دیگران عذاب نکشم کجا رو دارم برم ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام خیلی وقت ها دیدیم خانم هامون اخم هاشون تو همه اما محل ندادیم زن گل است گل را بهش نرسی پژمرده میشه شوخی کن باهاش ، بخندونش به رفیقا که می رسید می گید و می خندید تو خونه که میاید بد اخلاقی می کنید. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
خیلی خسته م از خودم خسته شدم از اینکه مثل دختر بچه ها همه ش توی خیالات عروسی باشمُ از این رویاهای بچگونه خسته مُ سی و نه ساله شدم مدام با خودم تکرار می کنم تو الآن یک زن چهل ساله و بالغی چرا درست نمی شی؟! ظاهرم با باطنم خیلی فرق میکند یک ظاهر موجه و مقبول از نظر اخلاق و رفتار ولی باطن داغونم. محجبه هستم ولی مدام به خودم تشر می زنم مراقب نگاهت به نامحرم باش مراقب طرز صحبت کردنت باش مراقب حرکاتت باش. هیچ کس حتی به ذهنش هم خطور نمیکند که من چقدر باید مراقب باشم که خودم آبروی خودم را نبرم. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
با سلام دختری هستم ۲۴ ساله، به گفته اطرافیانم ظاهر خوبی دارم، هم چنین اطرافیان منو با عاقل بودن و منطقی بودن توصیف میکنند، در چند سال اول دانشگاهم، اعتقادم این بود که نباید دلم درگیر کسی شود و نه باید دل کسی رو درگیر کنم، در عین حال، در دلم از یک نفر خوشم میآمد و حتی این باعث ترسم میشد و در ارتباط با آن فرد اضطراب میگرفتم و حتی از ارتباط گرفتن با او اجتناب میکردم، و خلاصه تا به حال، فردی که خوشم می آمده هم مسیر دیگری انتخاب کرد و به افراد دیگری هم که توجه زیادی نشان میدادند، عدم تمایلم را نشان دادم. امّا مدتیست طرز فکرم را عوض کرده ام، و با خواستگاران سنتی ای که داشته ام، به این نتیجه رسیدم که چه بهتر میشد اگر بتوانم خودم با فردی که همفکرم هست آشنا شوم و به ازدواج برسم (چون طرز فکر طرف مقابلم خیلی برایم مهم هست، از لحاظ اعتقادی و اینکه اهل تحلیل و منطقی و فرد سرزنده ای باشد) ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام خدمت همه دوستان دوستان من یه سوال از خدمت تون داشتم که به شدت فکرم رو درگیر کرده جوری که قلبم درد میگیره وقتی بهش فکر میکنم . دوستان من دختر هستم .. چند وقت پیش یکی از اقوام خیلی نزدیک ما برای , ...ادامه مطلب
سلام خدمت همه دوستای خانواده برتری داستان زندگی من پر از فراز و نشیب هست و گفتنش چند فصل رمان میشه واسه همین مختصر میگم براتون؛ 27 سالمه، ده سال قبل از همسرم جدا شدم و بعدش خواستگار مجرد و متاهل داشتم, ...ادامه مطلب
سلام ببینید خواهران عزیز ازدواج یه قرارداد حقوقیه مثل تمام قراردادهای دیگه... شرایط و ضوابط این قرارداد بستگی به توافق طرفین داره... اما برای راحتی کار یه قواعدی بصورت پیشفرض نوشته شده که هیچ اجباری وجود نداره دقیقا با همین شرایط عقدنامه رو تنظیم کرد . درست مثل یه گوشی موبایل که وقتی از کارخونه بیرون میاد تنظیماتش در حالت پیشفرض (default) قرار داره و شما بسته با نیازتون میتونید این تنظیمات رو تغییر بدید... . ازدواج هم دقیقا همین شکله ، بصورت پیشفرض حق طلاق و حضانت و ... به مرد داده شده ، و در مقابل وظیفه تامین مخارج زندگی (نفقه) بر دوشش قرار گرفته ، اما هیچ اجباری نیست که شما به همین حالت پیشفرض عقدنامه رو امضا کنید . شما آزادید که هر شرایط جدیدی که باب میل تون بود با توافق طرف مقابل تحت عنوان شروط ضمن عقد به عقدنامه اضافه کنید... ، اگر حق اشتغال و تحصیل رو میخواید خودتون صاحب بشید خرجش فقط قید همین جمله و امضاء طرفینه... . ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام خدمت کاربران محترم سایت میخوام از خواهر های عزیز سایت راهنمایی بگیرم دختر بیست و چند ساله ای هستم ، تمام سعی م رو کردم که بنده ی خوبی برای خدا باشم .. بگذریم .. این رو گفتم یه پیش زمینه ای تو ذهنتون باشه . مشکلم اینه که آدم متوهمی هستم .. !یعنی از نگاه پسر ها برای خودم فکر و خیال میکنم . این موضوع منو تو دانشگاه خیلی آزار میده .. سعی میکنم سرمو بندازم پایین و به آقایون نگاه نکنم که مبادا متوجه نگاه پیوسته ای به خودم بشم اما خب .. گاهی متوجه میشم . تپش قلبم بالا میره .. خیلی احساس گناه میکنم . مطمئنم هیچ عشق و علاقه ای بوجود نمیاد اما توهم اینکه طرف منو دوست داره ولم نمیکنه . خانم ها میدونن همین فکر که طرف دوستت داره هر چقدر هم طرف رو برای خودت مناسب نبینی ، ذهن رو مشغول میکنه . ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام من 18 سالمه و همیشه دغدغه ازدواج و پیدا کردن دختر خوب رو داشتم و دارم . من خودمو قاطی روابط نکردم و سعی کردم همیشه سالم بمونم و توقع دارم دختری هم که میخوام اینطوری باشه . اما مشکل اینه که من یه دختر خوب میخوام که سالم، نجیب و وفادار باشه . هم, ...ادامه مطلب
سلام و امیدوارم حالتون خوب باشه خواهش میکنم کمکم کنیدراستش من از تیر تا حالا همیشه به اینجا سر میزنم و برای گفتن مشکلمم فقط به شما اعتماد میکنم و پیش مشاور نرفتم ( توضیح میدم در موردش ) و دوست ندارم مشکلمو به کسی بگم و ناراحتش کنم اما الان دیگه هیچ ر, ...ادامه مطلب
سلام اول از بچگیم بگم که تا سن 6 سالگی حضور پدر رو حس نکردم. یه دختری که همه دلخوشیش پدرشه. دوره ی جنگ که تموم شد و بابام اومد تازه ماموریت هاش شروع شد و باز هم من یه دختر تنها شدم و محروم از محبت و توجه ی مرد. تا دانشگاه و موقع ازدواج و سختگیری های پدرم و ... . حالا ازدواج کردم و بچه دارم ولی وابستم به شوهرم و ازش انتظار پدر و برادر و شوهر و دارم. انتظار یه دختر از یه مرد بعنوان تکیه گاه. با این,وابستگیم,شوهرم,دختر,پدرشه ...ادامه مطلب
سلام دوستان من دختری ٢٧ ساله و مجرد هستم . بچه آخر خانواده هستم و دو خواهر بزرگتر از خودم دارم که ازدواج کردن . یه مساله ای که جدیدا خیلی بهش بر میخورم اینه که از خییلیا در مورد بچه بودن خودم میشنوم . یک طوری باهام رفتار میشه که انگار دختر ١٨ سالم و هنوز خیلی کوچولو و بچه ام . البته خیلی مسایل تاثیر, ...ادامه مطلب
ببینید... در باشگاه اقایون وقتی اسکات اشتباه میزنن باسنشون ورقلمبیده میشه! و مورد استهزا دوستانشون قرار میگیرن که باسنت عجب چیزی شده... یکی از اقایون اطرافتون رو بفرستید از یک مربی بدنساز اون حرکت به اصلاح اشتباه رو بپرسه چطوریه درمورد سینه. وقتی شما میرید باشگاه بزرگش کنید درواقع قسمت ماهیچه رو پرورش میدید! درحالی که شما قسمت کیسه های شیر مطلوبتونه. و اون قسمت کیسه ای مربوط به هورمون زنانگیه فکر کنم متخصص غدد بتونه کمکتون کنه... , ...ادامه مطلب
سلام راستش من یه مشکلی دارم، بارها تصمیم گرفتم برم پیش مشاور ولی روم نمیشه، میترسم راجع بهم بد فکر کنه . سنم بالای 25 هست و نامزد دارم ( 6 ماه صیغه محرمیت خوندیم برای شناخت بیشتر ) . من تا حالا دوست پسر نداشتم، بخاطر اعتقاداتم تا حالا هر پسری برا دوستی بهم پیشنهاد داد رد کردم، ولی اردوی مختلط با بچ, ...ادامه مطلب