خانواده برتر

متن مرتبط با «دارم» در سایت خانواده برتر نوشته شده است

دوست دارم شوهرم به من به عنوان یک وسیله نگاه نکنه

  • دغدغه من مربوط به مشکلیه که در زندگی زناشوییم دارممن تا از نظر عاطفی و روحی به رضایت نرسم از نظر مسائل خاص زناشویی احساس نیاز پیدا نمی‌کنم. اما شوهرم اصلاً بهم ابراز محبت نمی کنه نه کلامی نه عملی. حس می‌کنم به من به عنوان یه وسیله نگاه می کنه نه به عنوان یه انسان که قلب و روح داره. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • من قصد ازدواج دارم اما خواستگار ندارم

  • سلام من دختری 24 ساله هستم که به کل امیدم رو نسبت به آینده از دست دادم. دوستان من قصد ازدواج دارم اما خواستگار ندارم در گذشته فقط 2 تا خواستگار داشتم اولیش 17 سالم بود مدرسه می‌رفتم طرف فامیل دورمون بود دلیل رد کردنم اولیش به خاطر نداشتن شغل بود چون اون آقا پسر 28 سالش بود و هیچ شغلی نداشت و اون موقع خب بیشتر دوست داشتم تحصیل کنم و علاقه مند به اون آقا نشدم. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • وسواس فکری دارم یا دارم رویایی فکر می‌کنم؟

  • بچه‌ها سلام راستش من دست یه دو تا از دوستانم آتو دارم و خب پدر من خودشون آدم شکاکی هست، من قبلاً حدود یک سال پیش یه گناه خیلی بزرگی کردم و دوستانم در جریانن، البته که توبه واقعی کردم و قطعاً هیچ وقت سمتش نمی‌رم. شهری که هستیم خیلی خیلی کوچیکه، پدر منم آدمی هست که همه می‌شناسنش تو این محل، همیشه استرس این رو دارم نکنه آبروم رو ببرن، حتی ترس از موفقیت دارم که نکنه موفق شم و دوستانم بخوان با این روش زمینم بزنن، حتی دیگه جواب تلفن ها شون رو نمی‌دم، امسال رتبه خیلی خوبی آوردم و از ترس اینکه اینها بخوان یه کاری کنن آبروم بره، نمی‌رفتم، بچه‌ها وسواس فکری دارم؟ ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • دوست دارم مرکز توجه باشم

  • سلام من دخترم و ۱۶ سالمه حقیقتش من خیلی دوست دارم مرکز توجه باشم اعتماد به نفس پایینی دارم ولی تظاهر می کنم که خیلی با اعتماد به نفسم و خودم رو برونگرا و باحال نشون می دم تا دیگران جذبم بشن. نمی دونم چرا اما به این کار انگار معتاد شدم. و خیلی احساس خوبی دارم وقتی بقیه دورم جمع میشن و می خندونم شون یا همه ی توجه ها به منه. و مشکلم اینه که توی مدرسه یکی از همکلاسی هام کلا خیلی معروفه همه معلمان اون رو می شناسن و بین همه محبوبه و خوشگلم هست و خب با اینکه دوست نزدیکمه من خیلی حسادت می کنم! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • همسرم داره از چشمم می افته از درون دارم داغون می شم

  • سلام ممنون از وقتی که می ذارید و باهام هم فکری می کنید. من خانومی بیست و چند ساله هستم تک فرزندم، سه ساله ازدواج کردم و یه فرزند دارم. یکی از رشته های پیراپزشکی خوندم و با اینکه در حال حاضر به خاطر بچه م نمی تونم کار کنم ولی موقعیت شغلی دارم و امکان درآمد زایی قبلا برام بوده و در آینده هم برام هست. همسرم یکی از رشته های مهندسی هستن در حال حاضر شغل شون آزاده که همین منشأ بزرگترین اختلاف ماست. خلاصه بگم همسرم نمی تونه مخارج زندگی مون رو تامین کنه، پول اجاره طبق توافق قبل عقدمون پدرم داره میده و پول پیش رو پدر ایشون ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • به پسری علاقه دارم که ظاهرا بهم تمایلی نداره

  • سلام وقت تون بخیر من اهل مشورت مجازی گرفتن نیستم اما از وقتی با سایت آشنا شدم و نظرات خردمندانه بعضی هارو می خوندم واقعا لذت می بردم از این همه فهم و آگاهی ... من ۲۴ سالمه و داروسازی می خونم راستش من از وقتی ۱۸ سالم بود خواستگار زیادی داشتم اما خانواده و خودم معتقد بودیم درس بخونم و بعد اتمام درسم به ازدواج فکر کنم و این قدر افراطی به این موضوع گوش کردم و همه آدم هایی که بهم نزدیک میشدن بی چون و چرا رد می کردم .  بعد یه مدّت که پدرم این میزان بی توجهی نسبت به خواستگاران و البته تعدد ‌‌موقعیت خوب بعضی خواستگاران رو دید ازم خواست که از این به بعد چون به پایان درسم نزدیک می شم با جدیت بیشتری به این موضوع نگاه کنم ... ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • چون قند دارم باید از کسی که عاشقش هستم چشم پوشی کنم؟

  • من با آقایی ۵ ساله برای ازدواج در ارتباطم.خیلی تو این پنج سال تلاش کردم و سختی کشیدم برای رابطه مون. دوستش دارم و با تمام وجودم بهش وابسته هستم ایشون هم قصدشان ازدواج هست. من دیابت دارم وقتی ایشون رفت در مورد مریضی من با دکتر مشورت کرد کلاً از ازدواج باهام پشیمون شد و گفت ممکنه بچه‌ی ما معلول بشه یا سالم بدنیا نیاد. می گه درست نیست ازدواج کنیم چون دکتر بهش گفته خانم دیابتی ممکنه برای بچه دار شدن به مشکل بخوره و کلیت ذهنیتش رو خراب کرده. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • احساس احمق بودن دارم و بین عقل و احساسم درگیرم

  • سلام قصد دارم تجربه خودم رو بنویسم و از تجربیات شما دوستان هم بهره ببرم و استفاده کنم.  خیلی زور زدم و تلاش کردم عاقل باشم ولی نشد که نشد و در آخر بهش دل بستم... همون اول که حکمم خورد و دیدمش متوجه توجهات گاهاً معنی دارش شده بودم ولی با من از همه نظر تفاوت داشت پس یک درصد به عنوان کیس برام مطرح نبود، بهش بی اعتنا بودم حتی گاهی ازش بدم هم می اومد تا وقتی که خوردیم به یک پروژه مشترک، آشنایی بیشتر ما هم با دعوا سر یه پروژه کذایی شروع شد، اون شروع کرد، به خاطر سوتی که اوایل سهواً داده بودم گیر می‌داد، نمی‌خواستم جوابش رو بدم ولی شوخیش در این مورد پیام "هیچی حالیت نیست" داشت جلو بقیه و بهم برخورد و نمی‌خواستم کم بیارم. یک بارم وسط های پروژه صداش بالا رفت و داشت عصبانی می‌شد که من کوتاه اومدم. چون عذرخواهی نکرد تو دلم موند؛  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • با خانواده م مشکل دارم، فقط دارم روزها رو میگذرونم تا روزی که ازدواج کنم

  • سلاممن دخترم و بیست سالمه.مشکلی که دارم اینه که واقعاً نمی تونم با خانوادم بسازم، یعنی طرز فکر من با اون ها خیلی فرق داره مخصوصاً پدر مادرم.واقعاً برام خیلی سخته و فکر می‌کنم تنها راه خلاص شدن من از این همه دغدغه فکری ازدواجه. من کلاً دختر آرومی هستم ذاتاً دختر شادی هستم ولی پدر مادرم کلاً بر عکس من، نه اهل تفریح هستند و نه اهل گردش.اگه به اون ها باشه فقط خونه می مونن. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • چطور از چک کردن اکانت کسی که طردم کرد دست بر دارم و به زندگی ام برسم؟

  • سال‌ها پیش (حدوداً ۵ سال) با یک آقا آشنا شدم و خب از طرف اون شخص رد شدم. بعد از اون خیلی افسرده و عصبی شدم و اعتماد به نفسم رو به خاطر اینکه کسی که طرد شده من بودم از دست دادم ولی تا الآن هم نتونستم فراموشش کنم و هر روز آخرین بازدید اکانت اش رو چک می‌کنم مطمئنم اون هم این موضوع رو فهمیده که چک اش می‌کنم.  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • چه طور قدم اول رو برای ابراز علاقه ی مستقیم به دختر مورد علاقه م بردارم؟

  • سلام وقت همگی بخیرراستش چند ترمه که عاشق یه فردی شدم تو دانشگاه، حدود ۳ ترم هست.۵ سال از خودم بزرگتره تقریباً و یه جورایی من دانشجوی جدید رشته بودم و ایشون قبلاً هم یه رشته دیگه رو کامل خونده بودن ولی چون فایده نداشت براشون دوباره کنکور دادن و...خلاصه که، رشته‌ای که توش هستیم رشته خوبیه (یکی از رشته‌های پزشکی) و برای همین به نظرم ارزش داشته که بعد چندسال دوباره کنکور بده و قبول بشه...خلاصه، همون طور که می دونید اولین چیزی که آدم از طرف مقابل می بینه چهره اش هست، بعدش طرز صحبت کردنش و زبان بدنش ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • خیلی ناامیدم و دیگه به هیچکس و هیچ چیزی امید ندارم

  • سلام من چند روز پیش هم تو این وبلاگ یه متن بارگذاری کردم من همون پسری هستم که گفتم بعد دو سال طلاق هنوز حالم خوب نشده.من تاکنون حتی یک مورد هم دوستی با جنس مخالف نداشتم چون می‌گفتم که فردا اگه ازدواج کنم فرد فاسدی نصیبم می شه اما وقتی ازدواج کردم بعد مدت کوتاهی همه چی بهم ریخت اواخر وقتی گوشی موبایلش رو بر می‌داشتیم خیلی نگران می‌شد و استرس می‌گرفت حتی یه بار اومد گوشیش رو از دست من کشید می‌گفت تو به من اعتماد نداری و شروع به غر زدن می‌کردراستش با توجه به اینکه رابطه سردی با من پیدا کرده بود بهش شک داشتم چون واقعاً دلیل منطقی برای این رفتارش وجود نداشت حتی بعد طلاق حرف و حدیث این بود که فلانی با یه نفر قبلاً دوست بوده، یه بار هم بهم گفت که یکی از دوستانم قبلاً دوست پسر داشته حالا شوهرش فهمیده اما بهش هیچی نگفته!  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • حس حسادت به خوشبختی دیگران دارم

  • پسری  ۳۶ ساله هستم که به شدت دچار عقده شدم اوایل کتمان می‌کردم اما توان دیدن  شادی دیگران از هر نوعش ندارم مثل اکثراً مردم زندگی سختی را سپری کردم  هیچ وقت اتفاق خوبه برای من نمی‌افتاد. همیشه شاهد خوشبختی دیگران بودم به قدری بد طینت شدم که شادی دیگران عذابم می دهد متن شادی هایشان را نمی‌خوانم‌، وقتی ۲۷ ساله بودم عاشق یک دختر خانم شدم به خاطر شرایطم پیش نرفتم بعد از مدتی مرتب با نامزدش می دیدم شون،  همکار بودیم قلب من و لرزش دست هام عادی نبود.   ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • احساسی ندارم مثل ربات زندگی می‌کنم و خسته م

  • سلام نمی دونم از کجا شروع کنم بچه آخر خانواده م بودم ناخواسته بدنیا اومدم خواستن سقطم کنن ولی نکردن، کاش می‌کردندنیای جالبی برای من نبود، نیم عمرم تو سختی بیماری و تنهایی گذشت بدون حمایت کسی ازم، آدم بدی نبودم یعنی نتونستم بد بشم.حالا هم تبدیل به بی تفاوت و بی احساس ترین شدم، خانواده م رو دوست ندارم،‌ازدواج هم نمی خوام بکنم،‌چون احساسم رو نابود کردن،‌ آزارم به کسی نرسید،‌قلب ساده م رو شکستن. الآنم جای خوابی دارم و خوراکی، و کاری که دارم براش زحمت می کشم،‌چه کار کنم احساسم خوب بشه و از رفتار دیگران عذاب نکشم کجا رو دارم برم  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • من دوست دارم با یه آقای مذهبی ازدواج کنم اما ...

  • سلام وقت بخیرمن یه دختر ۲۳ ساله هستم. مشکلم اینه که من دوست دارم با یه فرد مذهبی ازدواج کنم و تا الآن هم هر خواستگاری که اومده واقعاً شرایط خیلی خوبی داشتن از لحاظ ظاهر و تحصیلات و سطح خانوادگی، حتی پولدار بودن.. اما اون معیار مذهبی بودن رو نداشتن و من همه رو رد کردم. بابت این موضوع خیلی مورد سرزنش دوستانم و اطرافیان هستم و مدام می شنوم که هر کسی رو تو قبر خودش میذارن، دین مسئله شخصیه و این طور چیزها. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها