سلام و خسته نباشید
راستش بیشتر در مورد عقایدم حرف زدم که توی همین یه پست نمیگنجه بعدا مطرح میکنم ( که خودم تصمیم بگیرم عقایدمو تصحیح یا کاملشون کنم ) .
من یه دختر 18 ساله هستم. علاوه بر اینکه خیلی آروم و ساکتم اما در کنار دوستای صمیمی و گه گاهی مادرم بی نهایت شیطون میشم. افکار مردم در مورد خودم اصلا برام اهمیتی نداره و میدونم قضاوت فقط در حد فرهنگ و میزان مطالعشون محدود میشه ( که خیلی کمه ) .
با این وجود خسته شدم. از نگاه های مردم بدم میاد. اگر در کنار دوستام باشم و بخندم هیچ چیزی برام اهمیت نداره و فقط به فکر شاد بودن خودمم اما یک لحظه با حرف هایی که زده میشه یا نگاهی که میکنن تمام لذتم از بین میره .
چه اشکالی داره که دستام رو توی هوا نگه دارم و روی جدول راه برم؟ اگر با دوستم حرف میزنم و میخندم مگه چه خدشه ای توی زندگیشون وارد میکنه که میخوان ساکت باشم؟ اگر کنار ساحل میدوئم و میخندم.اگر بلند شعرای فریدون مشیری و فروغ و... رو میخونم. کی قانون وضع کرده که با این شرایط و اون شرایط زندگی کنید تا مردم شمارو یه فرد عادی بدونن و مسخره نکنن؟
ادامه مطلب خانواده برتر...