فکر کردن به دختر مورد علاقم نمیذاره خ.ا. رو انجام بدم

گلی با شکوفه 22 ساله اونم از نوع پسر،
چهار ساله زندگی دانشجویی، جیبی خالی ولی قبلی سرشار از عشق
به خانمی علاقه دارن ولی با تجربه 6 سال خ.ا فکر می کنن زن ها رو چیزی غیر از وسیله جنسی می بینن
افتخار اینو دارن که هیچ کی از کارشون خبر دار نیست
6 ساله به خودشنو خیانت می کنن ولی نگران اینن که  نکنه به اون خانم خیانت کنن
میدونن که حس کارشون زودگذره ولی 6 ساله نتونستن ازش دست بکشن
فقط وقتی اون خانومو میبینن فکر خ. ا از سرشون میره، با این چنین وابستگی ای میخوان ازدواج هم بکنن و مسئولیت یه نفر دیگه رو هم به عهده بگیرن
جالبه که به آینده کاریشونم امیدوارن
راستی یادم رفت بگم، میگه کلی اطلاعات هم از عواطف و نیاز های زنو مرد داره ولی حیف که نمیتونه کارشو ترک کنه
آخی، نگران اینم هست که نکنه از خانومش خسته بشه

شما گلتون شکوفه کرده، ولی با 22 سال بدجور پژمردست
باید خرد شی، به یکباره فرو بریزی، این چه پارادوکسیت که تو وجودتونه؟
وجودتون کیست؟ به غیر از خودتون کی از همه مهمتره؟
چطور وقتی هنوز خودتونو دوست ندارین میتونید یکی دیگه رو دوست داشته باشید؟
خ.ا شده اژدها، 6 سال تمام داره از شما تغذیه می کنه
اونوقت خیلی راحت میای اینجا و می گی: وای بچه ها من نمیونم اون کارو ترک کنم؟

هر وقت تونستی رو غرورت پا بزاری، از اول شروع کنی، فارغ از اینکه کی هستی و کی بودی زندگیتو برنامه ریزی کنی حق داری یکی دیگه رو دوست داشته باشی
زندگی خودتون به خودتون مربوطه ولی شما از کوچکترین اطلاعات زندگی هم محرومید، حتی حاضر نیستید براش تلاش هم بکنید
فقط توهم زدید
به امید بهار دوباره و شکوفه دوباره باش

خانواده برتر...