داغونم که چرا کسی که بهش اعتماد داشتم باعث مضحکه شدن من شده

ساخت وبلاگ

سلام

متنی که مینویسم یه کم طولانیه ولی تجربه سختیه که میخوام بقیه دوستانم درس بگیرن عمرا عمرا به کسی اعتماد نکنن.  دختری هستم سی ساله و شاغل. حدود چهار ساله در شرکتی کار میکنم. اخلاقم طوریه که با همکارای مرد در حد سلام و خداحافظ ولی با همکارهای خانم خیلی دوستیم. 

به واسطه زمینه کاریم با پسری سه سال همکار بودیم در سمت مشابه. ایشون از من کوچکتر بودن و متاهل. اوایل کار یه مقدار حسادت کاری داشتن چون قبل من اومده بودن و من سرپرست بخش اونها بودم.ولی کم کم درست شد.  پسر اروم و مودبی بود. و من چون زیاد دوست نداشتم با بقیه مردها سر و کله بزنم اکثرا اون رو واسطه قرار میدادم. و بعد سه سال همکاری تقریبا اعتماد سازی خوبی صورت گرفته بود طوری که من خیلی وقت ها ناراحتی از دیر حقوق گرفتن یا مشکلات پیش اومده با مدیر بخش و کلا گلایه های محیط کار رو پیش اون میکردم اون هم شنونده خوبی بود. این رو هم بگم اصلا اصلا صمیمیت یا راحتی غیر کاری نداشتیم. 

سال پیش به خاطر مشکلاتی که با مدیر شرکت پیش اومد ایشون استعفا دادن و رفتن. 

دو روز پیش من با یکی از همکارام سر بی نظمی کار دعوام شد و اون وسط دعوا برگشت یکی از گلایه هایی که من به همکارم قبلیم گفته بودم از اینکه مدیر بخش ادم بی برنامه ای هست و ... رو تو صورتم کوبوند. منم اصرار کردم بهش که این حرفو کی بهت گفته ، گفت اقای فلانی همیشه میومد پسرها رو جمع میکرد دور خودش و حرف های تو رو میگفتن و مسخرت میکردن و میخندیدن. من هر روز گزارش روزانه برای مدیر بخش رد میکنم جزو وظایف کاریمه. و بایگانیشون میکنم. از روند کار و کم و کسری ها. گاهی هم اگر کسی از پرسنل کوتاهی کنه یا کار رو بهم بزنه تو گزارش میارم. گفت که با گوشیش از برگه های تو عکس میگرفت و میومدن پیش پسرها میخوندن و بهت میخندیدن. با اینکه خودم میدونم  هیچ چیز خنده داری تو برگه های من وجود نداره.    

این حرف رو که گفت انگار برق گرفت من رو . هر چند من جز گلایه محیط کار چیزی بهش نگفته بودم ولی کلا داغون شدم در حدی که گریه کردم. چرا و چرا و چقدر ادم میتونه دو رو و بی وجدان باشه که بقیه پسر ها رو جمع کنه و یکی رو دست بندازن و مسخره اش کنن. 

انقدر بی اعتماد شدم این چند روزه که حتی با بقیه همکارام هم سلام علیک میکنم تو دلم به خودم فحش میدم که لیاقت احترام رو ندارن. انقدر از خودم و محیط کار و همکارام بدم میاد که ...... واقعا نمیدونم چکار کنم. چند روزه از ناراحتی حتی غذا هم نمیتونم بخورم.

با اینکه تو محیط کار دخترهایی داریم که حتی دوست پسر و خلوت کردن و ..... دارن با بقیه ولی من که این همه سال مثبت بودم و حتی ذره ای لباس نامناسب یا صحبت اضافه ای با کسی نداشتم چرا باید اون بی شرف من رو مضحکه میکرد و بقیه رو به من میخندوند. من چون سرپرستم محکم و قاطع برخورد میکنم و به کسی رو نمیدم چون در اون صورت کسی ازم حساب نمیبره. حالا داغونم که چرا کسی که بهش اعتماد داشتم باعث مضحکه شدن من شده.

موضوعات مرتبط: مسائل دختران جوان , خانواده برتر...
ما را در سایت خانواده برتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا رضوی khbartar بازدید : 133 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 21:47

خبرنامه