من تو خوشترین روزهای زندگیم بودم، یک سال تلاشم و شب بیداری هام برای معلم شدن جواب داده بود دوستان خوب پیدا کرده بودم سفر میرفتم ورزش میکردم و کلاً آدم فعالی بودم.
معلم دوست داشتنی بچهها بودم مورد احترام همکارانم بودم همه اینها رو داشتم مدام افراد مختلف برای خواستگاریم می اومدن و همه اینها... بعد از تعطیلی مدارس اولین تابستون عمرم که سه تا گزینه پول، جوانی و وقت رو دارم میخواستم بترکونم.
ته دلم همه ش هیجان داشتم کفش کوهنوردی خریده بودم، عضو باشگاه کوهنوردی شدم جاهایی که بانجی جامپینگ میرفتن پیدا کرده بودم، دلم میخواست منم مثل هم سن سالانم از پوسته ترسویی که دارم خارج بشم، دلم میخواست مثل بقیه باشم!
همه این رویاها فقط با یه کلمه دکتر ریخت پودر شد رفت، وقتی گفت دیسک کمر داری، زیاد راه نرو، زیاد نشین، زیاد خم نشو...کوهنوردی و دوچرخه سواری و ورزش رو فراموش کن.
ادامه مطلب خانواده برتر...
ما را در سایت خانواده برتر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : رضا رضوی khbartar بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 19:06