کاش مادرم حرفای منو میفهمید و درکم میکرد

ساخت وبلاگ
سلام
دختری هستم بالای 20 سال دانشجو .. خیلی دوست  داشتم با خانوادم  ارامش  بیشتری به دست بیارم ..دوست داشتم برادرم که 5 سال ازم بزرگتره باهام مهربون باشه بریم بیرون دور بزنیم اخه دوستام با داداشاشون میرفتن بیرون خوش میگذروندن  اما من فقط ازش بی اعتنایی و بدحرفی میدیدیم ..
این چیزی بود که یه دختر دبیرستانی از داداشش میخواست .. دوست داشتم پدرم  بیشتر مهربون باشه باهام   هر چی میخواستم بخرم  انگار حیفش میومد بخره واسم ..میخرید اما همش منت و اینکه  تو قدر چیزایی که داری نمیدونی .انقد راجب دوربریام و ادما بد گفتن حواست باشه  ادما اینجورین بدن با اینا دوست نشی  .
من با هر کسی دوست میشدم ازش میترسیدم همین باعث شد که هیچ وقت دوست صمیمی نداشته باشم الانم که هیچ دوستی ندارم  حتی صمیمی. درسته ادم  یه  دوست  داشته باشه یا نداشته باشه  همیشه تنهاست ادما با داشتن دوست راحت تر میتونن  حرفاشونو بگن مشورت کنن در هر صورت پیشتن..
این چیزایی که من  بین هم کلاسیام میبینم  همیشه هم شادن ..اما من شدم یه دختر ساکت خجالتی و خیلی کم حرف میزنم تا کسی ازم سوال نداشته باشه صدایی ازم در نمیاد.. 
ادامه مطلب
خانواده برتر...
ما را در سایت خانواده برتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا رضوی khbartar بازدید : 136 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 0:21

خبرنامه