چرا خداوند رفتارهای هر انسانی را مورد بازخواست قرار می‌دهد؟

ساخت وبلاگ

سلام دوست عزیز 

 اساس دیدگاه شما در مورد علت و معلول (یا همون اثر و موثر) ناقص است! اگر این موضوع روشن شود شبهه شما هم کاملا حل می شود ولی اگر این قضیه را ملتفت نشید دیگر پاسخ ها چیزی را حل نمی کند.

ببینید ذهن انسان چون معمولا با علت و معلول های موجبه (یا بگید اضطراریه) مانوس است می خواهد تمام علت و معلول ها را در این دسته بندی قرار دهد و این مسئله وقتی مشکل ساز میشه که با فاعل مختار برخورد کنیم، چون ذهن ما در مورد فاعل مختار (علت مختار) می خواهد همان فرمول هایی رو بکار ببنده که در مورد علل موجبه بکار می بست در حالی که این کاملا اشتباهست.

بذارید کمی بیشتر این قضیه رو توضیح بدم 

ببنید علت (یا همون منشاء اثر) دو نوع است : 1. علت موجبه (یا طبیعیه یا مضطر یا مجبر و یا دیگر اسامی که می گذارند) 2. علت اختیاریه 

علت موجبه همین علت های مادی ای هستند که روزمره باهاشون سروکار داریم 

مثلا آتش علت موجبه است یعنی گرچه آتش منشا حرارت است و اصطلاحا علت آن است (و حرارت معلول) ولی علتی نیست که از خود اختیار داشته باشد بلکه دائما به یک گونه عمل می کند 

یعنی اگر شرایط مهیا باشد و آتش ایجاد بشه در اینجا گرما هم موجود میشه ، معنایی ندارد آتش وجود داشته باشد ولی گرما نباشد ! اگر آتش بود دیگر حرارت نمی تونه بگه من دوست ندارم وجود داشته باشم !

یا مثال دیگرش مثال آب و یخ است 

که وقتی دمای آب پایین بیاد و مثلا به صفر درجه برسه خب یخ هم تشکیل میشه، اینطور نیست که دمای آب به دمای تشکیل یخ برسه ولی یخ تشکیل نشه و مثلا یخ بگه من دوست ندارم تشکیل بشم!

در این تمامی این موارد اثر(معلول) الا و لابد پس از وجود موثر (علت) باید به وجود بیاد و تخلف از علت براش معنایی ندارد که اسم این قسم از علت را می گذارند علت موجبه

یعنی این قسم از علت چون معلولش ازش تخلف نمی کنه و وقتی موجود شد معلولش هم موجود میشه ( و نمی تونه بگه من هستم ولی نمی خوام معلولم باشه / مثلا آتش نمی تونه بگه حالا درسته من وجود دارم ولی نمیخوام حرارتم موجود بشه!) بهش می گن علت مجبور (موجبه) 

این علت قدرت انتخاب و اختیار دیگه درش معنایی نداره و خلاصه در علت و معلول های طبیعی 

"همین که علت موجود بشه معلول هم موجود میشه "

اما علت اختیاری چیست؟ 

علت اختیاری علتی است که به صِرف موجود شدنش معلولش پدید نمیاد 

بلکه پدید آمدن معلول محصول اعمال قدرت علت مختار است 

یعنی در مورد علت مختار این قضیه امکان دارد که علت موجود باشد ولی اثر و فعلش موجود نباشه ! 

و بعد اعمال قدرت کند، و آن اثر و فعل موجود بشه 

در واقع علت اختیاری مانند آتش و حرارت نیست که اگر آتش موجود شد دیگه حرارت هم الا و لابد موجود بشه بلکه به وجود آمدن معلول محصول خواست و اعمال قدرت علت(فاعل مختار) است 

به عبارت دیگر

ذات علت مختار به گونه ای است که اگر بخواهد فعل ایجاد می شود و اگر نخواهد فعل ایجاد نمی شود و تمام این ماجرا مستند به ذات این فاعل است 

چرا که در واقع در علت موجبه ما چیزی به نام فاعل نداریم و اصلا علت موجبه به نگاه دقیق علت نیست! 

علت موجبه فقط و فقط یک ذات منفعل است 

اگر می گیم آتش حرارت می دهد و یا می گیم آتش علت حرارت است اینها همه مسامحه است و الا در نگاه دقیق خود ذات علت موجبه است که دارد تبدیل میشه (ذات منفعل)

اگر می گیم نمک به غذا شوری می دهد این مسامحه عرفی است و الا شوری چیزی جز همان ذات نمک نیست که فقط تغییر حالتی برش بارش شده و مثلا از نک پاش وارد غذا شده و...

در هیچ یک از انواع علت موجبه خود علت، فاعل نیست ، خود علت منشاء اثر نیست 

یعنی

برای روشن تر شدن مطلب اگر دومینو را در نظر بگیرید 

افتادن هریک از این قطعه های دومینو به خاطر اون محرکی است که قبلش بوده (حالا چه یه قطعه دومینو باشه یا اینکه یه محرک از یه جنس دیگه باشه) 

و معنایی ندارد دومینویی که ساکن است و هیچ محرکی بهش وارد نشده خودش منشاء افتادن خودش بشه و بتونه اثر ایجاد کنه 

به نگاه دقیق در افتادن دومینو، ما علت و معلول واقعی نداریم 

ما ذات فاعل نداریم 

تماما این دومینو ها دارند انرژی را از خود به دیگری انتقال می دهند و خودشان فقط و فقط منفعل اند 

در اینجا

اون ذاتی که اصل و اساس انرژی را ایجاد کرده اون فاعله و در مورد اون دیگه باید دید علت ایجابی کنار گذاشته بشه، یعنی اون دید دومینویی که هر دومینو باید یکی قبلش افتاده باشد تا اینهم بیافتد در اینجا منتفی است 

در علت مختار اثر ایجاد میشه ولی منشاء اثر جز ذات فاعل مختار چیزی نیست، هیچ چیز! 

اثر ایجاد شد نه چون دومینویی افتاد و انتقالی صورت گرفت خیر، بلکه چون ذات فاعل مختار خواست و اعمال قدرت کرد اون اثر واقع شد و علتی ورای ذات فاعل مختار برای اون اثر نیست!

این مسئله بسیار دقیق است و خب گرچه بنده سعی کردم تا حد امکان ساده توضیح بدم ولی بخاطر اینکه خلاصه توضیح دادم شاید ابهامی پیش بیاد برای همین پس از اینکه تامل کافی را در مطلب انجام دادید اگر جایی ابهامی بود پرسیده شود تا بیشتر توضیح بدم

خب این بحث مقدمه و کلید حل مشکل بود 

اما اشکال شما 

شما گفتید " رفتارهای انسان دو منشاء داره : 1. منشاء جسمی 2. منشاء روحی" 

چون دید شما هنوز در حیطه ی علت های موجبه بود و هنوز ملتفت به علت مختار نشدید 

باز دنبال منشاء و علت گشتید برای این دو لذا در مورد جسم گفتید :

"منشاء جسمی ناشی از مغز و ساختار اونه که کاملاً وابسته به زمان و مکانی هست و..." 

و در مورد روح نیز فرمودید : "فرض کنید دو نفر از نظر مغزی کاملاً شبیه به هم هستند پس تفاوت در رفتار این دو نفر ناشی از تفاوت در روح این دو نفر است و اگر این دو در معرض گناه یکسان قرار بگیرند چنان که نفر اول گناه رو انتخاب کنه و نفر دوم گناه رو انتخاب نکنه یعنی روح نفر دوم برتری نسبت به روح نفر اول داره خب چطور میشه که روح ..."

این جملات به وضوح نشان می دهد که شما هنوز درکی از علت مختار ندارید و گمان می کنید علت مختار مانند علت موجبه است که نمی تواند خودش خود به خود منشاء اثر باشد و اگر اثری ازش پدید بیاد باید مستند به علت دیگری باشد که باز اون علت هم خودش معلول دیگریست و باز هم همینطور تا ... برسه به خدا 

در واقع شما کل جسم و روح انسان را مانند یکی از قطعات دومینو که در بین دومینو ها واقع شده می پندارید که باز افتادن این دومینو (اثر گذاری این جسم و روح) رو معلول دو مینوی قبل ( در مورد جسم مثلا اون دومینو رو مغز می دونید که اثر بر جسم می گذارد و در مورد روح اون اثر رو برتری روح یکی بر دیگری !) می دونید و باز اون دومینو معلول دومینوی قبل است و... تا برسد به خدا که در نظر شما اون دیگه خودش دومینو وار نیست و خودش منشاء اثر است ! 

اگر علت مختار و تاثیر گذاری اونو و فرقش رو با علت موجبه درک کنید در اینجا دنبال چیزی ورای ذات علت مختار نمی گردید (حالا فعلا کار نداریم اون ذات روح است یا جسم است یا مجموع این دو باهمه یا خلاصه هر چیز دیگری ، چون اینها بحث خودش رو می طلبه و فعلا از محل نزاع خارجه فقط همین مقدار را کار داریم که ذاتش علت نهایی است.) 

انسان فاعل خیر است چون خودش اعمال قدرت کرده و انسان فاعل شر است چون خودش اعمال قدرت کرده 

بله اینکه انسان قدرت بر انجام فعل داشته باشد و علم داشته باشد به خوب بودن یا بد بودن کاری و اینکه تمایل داشته باشد به اون کار و شرایط خلاصه مهیا باشه (که محیط و تربیت و خانواده و... تماما می تواند در این موارد موثر باشد) موثر است ولی اینها همه و همه جزء العلة هستند اصطلاحا 

یعنی اینها صرفا نقش مهیا کردن شرایط رو دارند و اون چیزی که باعث میشه فاعل مختار مرتکب فعلی شود (چه خوب و چه بد) نهایت مستند به ذات خودش است !
نباید دنبال منشاء دیگری گشت 

خودش ایجاد کننده اثر است، علت مختار ذات منفعل منتقل کننده اثر نیست که بخواهید دنبال بگردید که چه کسی این اثر را به این داده و نهایت چه کسی این اثر را (که در این فاعل ما منتقل میشه) ایجاد کرده 

خودش ایجاد کننده اثر است 

و علت اثر چیزی غیر از همان ذات نیست 

ذات فاعل مختار می تواند باشد ولی معلولش را (اثرش را) به انتخاب خود، ایجاد نکند و می تواند هم ایجاد کنه ذات فاعل مختار علت موجبه نیست که اگر موجود شد معلولش هم به وجود بیاد و اگر دیدیم که آن ذات هست ولی اثر نیست و یک دفعه ایحاد شد دنبال علتی دیگر بگردیم ( چون در علت موجبه اثر از موثر تخلف نداره و به صرف موجود شدن علت معلول هم موجود میشه لذا اگر دیدیم علتی بود ولی اون اثر خاص نبود و یک دفعه پدید آمد اون رو به اون علت نسبت نمی دیم و دنبال علت دیگری می گردیم که به وجود آمده باشد تا این اثر هم ایجاد شده باشد ... ولی در علت مختار چون چنین قابلیتی هست دیگر دنبال منشاء دیگری نمی گردیم)

لذا خلاصه پاسخ اینه که در فاعل مختار گرچه مهیا بودن شرایط برای انجام فعل و اعمال قدرت نیاز است ولی اصل اثری که ایجاد میشه منوط به اراده و انتخاب و اعمال قدرتی است که فاعل مختار انجام می دهد و در انسان گرچه مثلا برای تکان دادن دست، رسیدن پیام های عصبی از مغز به دست لازمه و باز همان فرمان ها و پیام های عصبی که در سلول عصبی و سیناپس ها جابجا می شوند نیز خود معلول انفعالی در مغز باشند و... ولی خلاصه ناچار هستند که نهایت به جایی ختم شوند که دیگر ورای آن علت و منشاء ، منشاء و علت دیگری نباشد بلکه خود آن خود به خود اثر را ایجاد نموده باشد(در ادامه کمی در این خصوص که چرا باید به جایی ختم شود و لازم آمدن تسلسل توضیح بیشتر می آید)

این اصل پاسخ به شبهه است و کلید حل مشکل ولی اگر شما این قضیه علت مختاره را نپذیرفتید چی؟ یعنی گفتید تمام علت ها موجبه اند و چیزی به نام علت مختاره نداریم 

خب اینجا ما با ذکر دو نکته این بنیان فکری را خرد می کنیم :

1. اگر تمام علت ها موجبه اند و برای هر فعلی که سر می زند باید علتی باشد که برای آن هم باز علتی دیگر و همینطور باز اون علت هم خود معلول علت دیگری باشد و... 

 خب سوال: آیا این سلسله علت و معلول به جایی ختم می شود یا خیر؟ 

اگر ختم نشود و بینهایت بخواهد ادامه پیدا کند که می شود تسلسل و محال است (ادله محال بودن تسلسل رو اگر نیاز بود بفرمایید عرض کنم) 

اگر هم به جایی می رسد که دیگر نیاز نیست برای اون علت دنبال علتی بگردیم و این اثر را خودش ایجاد کرده و این علت دیگر فقط یک انتقال دهنده نبوده که خب دارید علت مختار را قبول می کنید و فقط از گفتن نام آن پرهیز می کنید !!

و دقیقا

شما که می گویید خدا اینها را به وجود آورده خب منشاء فعل خود خدا چیه؟ روحش ؟ جسمش؟ باز دوباره چرا اون روح و جسمش چنین تصمیمی گرفت؟ بخاطر محیط بود ؟ بخاطر تربیت بود؟! اگر می گید خدا هم همینطوره است که به تسلسل دچار می شود و محال است(جدای از اشکالات دیگر)

 و اگر می گید خدا خودش خود به خود منشاء فعل است و دیگر ورای اون علت و منشاء ای را در نظر نمی گیرید خب چرا در مورد انسان چنین نمی کنید ؟! بله خدا فاعل مختار است ولی انسان هم فاعل مختار است و فعلش معلول اراده و انتخاب و اعمال قدرت اوست ، چرا نحوه ی اثر گذاری خدا را جدا می کنید از علت های طبیعی ولی نحوه ی اثر گذاری انسان- که او هم فاعل مختار است- را مانند علل موجبه می پندارید ؟! 

(نکته خارج از بحث : خدا در موردش محیط و تربیت و... معنایی ندارد لذا در مورد او جزء علت هم نیستند اینها ولی در مورد ما انسان ها گرچه اصل علت انجام فعل، اعمال قدرت و اراده و اختیار و انتخاب خود ماست ولی محیط و تربیت و... هم می تواند تاثیر گذار باشد (جزء العله)) 

2. ما انسان ها خودمان درک می کنیم فرق بین فعل اختیاری خود را با فعل اضطراری و اجباری، ما بداهتا می فهمیم که کار کردن قلب من در اختیار من نیست ولی اینکه توی گوشی کسی می زنم به اختیار من بود ، بداهتا حس می کنیم وقتی ما از بلندی می افتیم اختیار و قدرتی را نمی توانیم اعمال کنیم ولی وقتی که داریم مطلبی را می نویسیم در اختیار ماست این فعل

و این مطلب به هیچ عنوان قابل انکار نیست 

چه بدانیم تحلیلش را و چه ندانیم ، چه بدانیم دقیقا مغز مسئول اختیار است چه ندانیم و چه بگیم روح و... این مطلب قابل انکار نیست چه شبهه ای در بین باشد(مثل شبهه شما) و ما جوابش را ندانیم یا بدانیم و چه شبهه ای در بین نباشد...

خلاصه مطلب بدیهی غیر قابل انکار است و این ها باعث نمیشه مطلب بدیهی از بین بره (اصطلاحا اینها شبهه در مقابل بدیهی هستن که بهش اعتنا نمیشه و مثال زیبای این مطلب پارادوکس های زنون است که در واقع اگر ما ندانیم پاسخ شان را هم باز هیچ وقت مثلا اعتقاد پیدا نمی کنیم که حرکت کردن محال است! و یا لاک پشت از آشیل زودتر به مقصد می رسد! بلکه میگیم اینها شبهه در مقابل بدیهی هست و ارزش نداره) 

 لذا شما راهی برای دور زدن علت مختار و قبول نکردن این مطلب ندارید و انکار این مطلب مضاف به اینکه انکار بدیهیات است در اخر خود نیز باید در مورد خدا این مطالب را بگید و باز به همان چیزی برسید که ما همین اول اصرار بر آن داشتیم.

دو نکته هم در اخر ذکر کنم که فایده بحث تکمیل بشه :

1. این پاسخ تفصیلی و حلی بود و الا اگر کسی عدالت و حکمت الهی براش اثبات شده باشد اجمالا می تواند به این شبهه پاسخ دهد که خلاصه لا یکلف الله نفسا الا وسعها،خلاصه می گیم هرچه از رفتار و افعال ما به اختیار خودمان باشد (که خودمان هم اتفاقا این اختیار را کاملا حس می کنیم) باید در موردشون حساب پس بدیم و باید حواس مون رو جمع کنیم و کار درست رو انجام بدیم و الا مواخذه میشیم و راهی هم برای نسبت دادن اعمال خودمان به خدا نداریم (همانطور که امام رضا فرمودن : من نسب الی الله ما نهی عنه فهو کافر : هرکس به خدا نسبت دهد آنچه را او نهی کرده(اعمال بد خود را به خدا نسبت دهد) بلا شک کافر است)

چون در این صورت دیگر او خدای عادل و حکیمی نبود 

باید بخاطر چیزی که دست ما نیست حساب پس بدیم؟؟! مثل این می ماند کسی پنکه را روشن کند بعد بخاطر اینکه پنکه شروع به باد زدن و خنک کردن کرده است آن را آتش بزند 

بدون شک چنین کسی را همه دیوانه می دانند حال چگونه چنین مطلبی را به پروردگار عالم نسبت بدیم؟!!

لذا میگم اگر فرموده است مواظب اعمال و رفتار تان باشید و الا عقاب می شید پس ما اختیار داریم چون تکلیف کسی که اختیار نداره مسخره است و خداوند متعال منزه از این ...

بله در مورد آنچه که دست ما نبوده باشد خب عذر داریم و خدا هم که خودش از هر عالمی عالم تر است و از هر دقیقی با دقت تر اون ها رو از ما حساب نمی کشه و به فرموده خودش بین این اعمال که در توان ما نبوده و آنچه در حیطه ی قدرت خودمان بوده تفکیک قائل می شود(و اینکه حالا دقیقا محیط و تربیت و ... چقدر تاثیر گذاشته دیگر از عهده ما خارج است و خودش می داند که چگونه با ما بندگان حساب کند/ ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِید ) 

2. گرچه همانطور که گفته شد خداوند از کسی بیش از اندازه تکلیف نمی خواهد و این انتخاب و اراده و اعمال قدرت ماست که علت اصلی حصول فعل و اثر است و زمان و مکان و نمی دونم معلم و... همگی گرچه موثر اند ولی تاثیر اصلی نیستند و خود خود شخص است که موثر اصلی می باشد 

ولی باید توجه داشت طبق آموزه های اسلامی همین برخورداری از این چنین نعمت هایی هم (مثل به دنیا آمدن در خانواده مسلمان و محیط مناسب و...) بی حساب و کتاب و اصطلاحا رندوم نبوده

بلکه در عالم ذر ما مختصر امتحانی داده ایم که به واسطه اون انتخاب و اون عملی که آنجا داشته ایم در این دنیا که دار تکلیف است از یکسری امتیازات برخورداریم و یا فاقد بعضی امتیاز ها هستیم 

مثلا شاید چون در عالم ذر اسلام را پذیرفتیم در این دنیا هم در خانواده مسلمان به دنیا آمدیم و... (که خب بحث عالم ذر مفصل است و خیلی هم ازش اطلاع خاصی نداریم ولی این مقدار که عالم ذر در موقعیت ما در این دنیا موثر بوده شاید مطلب صحیحی باشد)

امیدوارم از طولانی بودن متن خسته نشده باشید و این مطلب براتون مفید بوده باشد 

باز اگر مشکلی بود خوشحال میشم کمکی کنم 

موفق باشید یا علی 

خانواده برتر...
ما را در سایت خانواده برتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا رضوی khbartar بازدید : 186 تاريخ : يکشنبه 22 تير 1399 ساعت: 10:31

خبرنامه