در شرایط سخت زندگی، چطوری استرس رو از خودتون دور می کنید؟

ساخت وبلاگ

 جناب نویسنده باهات همدردیم

همه ما جوونای  ایران  که ژن خوب نیستیم 

 به تعداد میلیونی همین حس ها واسترس هارو تجربه کردیم 

همه مون همگی شبیه هم ایم. ...

اونابی که مهاجرت کردن که هیچی درد غربت روودارن اگرچه پول دارن  اما بقیع عین هم ...

ولی خوب   چکار میشه کرد؟

اوضاع اکثریت همینه برای اونایی که موندن...

من تو اون برهه استرس زا که چندسال طول کشید به خاطر بیکاری و بقیه تنش ها ومشکلات 

  با معنویات خودم رو تقویت کردم یعنی راه دیگه برام جواب نمیداد.

خیلی وقت ها هم  کم میاوردم  و از معنویات و خدا هم خسته میشدم حتی ....

ولی راستش بخوای   چون 

یک قبرستان یک خیابان بالاتر  و تو مسیر  خونمون هست  

دور از جون شما ، هردفعه جوانی ناکام بخاک سپرده میشد من تا چندروز فکرم مشغول بود

وقتی گدایی کودک کاری دستفروشی میدیدم   تا چندروز تفکر میکردم

کع خوب که چی

تهش که میریم زیر خاک

چه با بهترین زندگی چه با بدترین زندگی

زیر خاک که همگی یکی هستیم

تازه کسی که اوضاعش گل وبلبلخ با ازدست دادن ومردن ببشتر حسرت مبخوره...

یا همیشه خودمو با بدتر از خودم مقایسه میکردم با همون کودک کار با همون دستفروش

یا 

با دختر فامیل که تومور داره

وه باناگاه خداروشکر میکردم

تا اینکه اینواواخر  کلا بیخیال شدم  و  بی تفاوت

دفعه اخر که تلاش کردم خدا هم کمک کرد و گشایشی  اتفاق افتاد. وتللاشم نتیجه داد...

بعد یک چیز دیگه ام بود

 یک کوچه بالاتر ار خونمون هم خونه یک پسر 28 ساله است که ناکام از دنیا رفت به طرز  وحشتناکی تو ماشینش اتش گرفت وزنده سوخت ....

 خیلی پولدار بود ودراستانه عروسیشد.... اونقد دردناک فوت شد  که هیچکی یادش نمیره  چون کارت دعوت ها هم پخش سده بود

الانم  بعد سه سال هیچکی دست ودلش نمیره اون خونه رو بخره

خانوادش  واقوامش حتی دلشون نمیاد  بیان بهش دست بزنن یا جیر دیگه....

همیننجوری اون خونه  با کلیه وسایل سه ساله که مونده و توش جک وجانورها رفت وامد میکنن....

محل جغرافیایی خونمون فکر کنم خیلی موثر بود برام در دورانی که تو خونه بودم... چون از هرطرف باعث میشد  من به مرگ فکر میکردم 

از این مسیر میومدم قبرستان ازاون مسیر میومدم خوننه اون پسره ناکام....

این اخراش به پوچی هم رسیدم.یعنی مشکلات  شدید من تو اونروزا دربرابر عظمت و بزدگی عالم و کوتاهیه دنیا واقعا هیچ یچ  شده بود...

هنوزم گاهی اینجوری میشم و به این موضوع فکر میکنم  و به پوچی میرسم....

مخصوصا وقتی خبر فوت کسی میاد....

بعدم حواستون باشه  این دنیا مدینه فاضله نیست باید انتظارامون پایین بیاریم

این دنیا به هیچکی ام وفا نمیکنه

دربرابر اینهمه جنایت های دنیا ووفقر وبدبختی و کشتار در خاورمیانه  اینکه ماها بیکاریم ویا تنهایبم چقدر وحشتانکه دربرابرش؟؟؟

هر ادمی یک تاریخ مصرفی داره جوانیی زیبایی پول ... در مدت کوتاهی همه چی نابود میشه و طرف میره جزو فراموش  شدگان... ایت دنیا کلا مسافرخونه است

بهتره بهش دل نبندیم

اتفاقا هرچی ام دلبستگی بهش ندلشته باشیم راحت تر میریم 

راه حل خاصی ندارم چون  این دوران رو تجربه کردم....  

اما فکر کنم  اگر معنویات رو تقویت کنی و همچنین ورزش کنی خیلی به روحیه تون کمک میکنه...

بالخره اوضاع تا ابد یکجور نمیمونه 

ادم به امید زنده هست.

ببخشید طولانی شد وراهکار خاصی ندادمم... موفق باشید.

خانواده برتر...
ما را در سایت خانواده برتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا رضوی khbartar بازدید : 200 تاريخ : سه شنبه 3 دی 1398 ساعت: 21:04

خبرنامه