به خاطر این که بچه دارم، ازدواجم سر نمیگیره ؟

ساخت وبلاگ

سلام

من یه مادر هستم که 5 ساله جدا شدم از همسرم به خاطر حس مادرانه نتونستم از بچه هام که کوچیک بودن بگذرم و خودم بزرگشون کردم و پدرشون کاملا از زندگی ما رفت .

الان هم خودم نیاز شدید به همسر دارم هم بچه هام از من پدر میخوان ، از نظر خانواده و تحصیلات و ظاهر هم هیچ ایرادی ندارم ،ولی هر کسی که به خاستگاری ام میاد ،یا مجرد هست و ازدواج نکرده که خانواده اش شدیدا مخالفت میکنند ،یا ازدواج کرده و بچه داره و باز هم خانواده اش مخالفن .

هر مردی اومده منو پسندیده و خواهانم بوده ولی خانواده هاشون حتی قبل از دیدن من یا هر گونه شناختی رد کردن فقط بخاطر بچه ، نمیدونم چکار کنم در حالی که خودم و بچه هام به شدت اسیب دیدیم و دارم تو جوونی تو تنهایی پیر میشم و مجبورم همه نیازهامو سرکوب کنم که به شدت افسرده شدم .

الان چند نفر هستن که حاضر به ازدواج نشدن چون عاشق من شدن ولی خانواده هاشون شدیدا مخالفن ،چرا اخه؟ نمیتونم بفهمم واقعا ، هیچ دلیلی که عقل درک کنه برای مخالفتشون ندارن فقط میگن بچه نداشته باشه ، من بچه هامو چکار کنم ؟ بذارم پرورشگاه ؟ فقط 23 سالم بود که جدا شدم ؟

خانواده برتر...
ما را در سایت خانواده برتر دنبال می کنید

برچسب : به خاطر این همه خاطره,به خاطر این همه زیبایی,به خاطر این لحظه متشکرم,فقط به خاطر اینکه ساکتم,رمان به خاطر ایناز,فقط به این خاطر که,حلالم کن به خاطر این نوکری,دوستت دارم به خاطر اینکه, نویسنده : رضا رضوی khbartar بازدید : 199 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 7:06

خبرنامه