خانواده برتر

متن مرتبط با «کرد» در سایت خانواده برتر نوشته شده است

پدیده‌ی سالمند آزاری و رها کردن آن‌ها در سطح شهر

  • ✍️گرچه به این پدیده فعلا در حد پدیده باید نگریست و عمومیت ندارد، اما ۲۰سال بعد کاملا رواج خواهد یافت؛ و رهاشدگی و زیستن در خانه‌های سالمندان(باهزینه‌های بسیار زیاد) سرنوشت شوم کسانی خواهد بود که دل به توصیه‌های #سگ_فرزندی همین شبکه‌ها سپرده‌اند... ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • بهترین غذایی که درست کردی چی بوده؟

  • به نام خدای حاضر و ناظرسلامسلام به خدای مهربانسلام به قلبهای پاک و پر مهر شما..امید که شاد و تندرست و قبراق باشید..دوستان تاپیک جالبی میشه اگر همگی تجربیات ناب آشپزیمونو به اشتراک بذاریم....فرقی نداره غذاهای امروز یا غذاهای نن جون،اصل کنار هم بودن و از تجربیات ناب همدیگه استفاده کردن هست...پس آقایون و بانوان برتر بسم اللهاین شما اینم تجربه ی بهترین آشپزی شما ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • شوهر بد اخلاقم رو عاشق خودم کردم

  • من در بست در اختیار شوهرم بودم... یعنی تو بدترین حال و اوضاعم برای شوهرم بهترین بودم... ، کارهایی که من واسش کردم تو این دوره زمونه هیچ کسی نمیکنه ... ، اما خوب محبت های من بی دریغ که نبود. بی انتظار که نبود ... خودم دوستش داشتم، بهش نیاز داشتم برای همین بهش محبت میکردم تا بهم محبت کنه ... ، من هر روز گریه میکردم و و مدت ها از ازدواجم به شدت پشیمون بودم، چون همسرم دیوار بود، یعنی هیچ حرفی نمیزد ، روزی که صداش و میشنیدی اون صدا صدای اعتراض بود، اونم به شکلی که میکوبوندتاااا ، براشم فرق نمیکرد که جلو کی باشه ... ، بیشترین تعریفش از ظاهرت این بود که  بهت میاد ، شوخی ؟ خنده؟ هههه... اصلااااا شوهرم تو خیابون حتی کنارم راه نمیرفت ... جلوی مهمون ها با فاصله ازم می نشست...منم می نشستم کنارش صاف صاف نگام میکرد میگفت برو اونور زشته ... یا صداتو بیار پایین ... ، تو حسرت این بودم بریم مهمونی برای من یه قاشق بذاره جلوی من... میدیدم شوهران دیگران سالاد و ماست و برنج و ..... در مسائل زناشویی هم در 70 درصد مواقع من پیش قدم بودم... اما بارها هم از این ناحیه کوبونده شدم و میگفت نه امشب نه ... هر وقت هم می اومد تو اتاق یه بهونه هایی می آورد که من ازش رابطه نخوام... مثلا در رو باز میذاشت ... یا میگفت سرم درده،  کمرم درده ... یا خسته م . ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • ضرر کردن در تصمیم های عجولانه

  • سلام من دخترم و 18 19 ساله هستم. من یه اخلاقی دارم که خیلی بده، اینکه من توو انتخابام عجولانه تصمیم می گیرم. پدرم همیشه بهم میگه به خدا با این اخلاقت ضرر می کنی این قدر عجول نباش فکر نکن باید به اولین چیزی که دیدی دست پیدا کنی. راست میگه من همیشه فکر می کنم اگه به این چیزی که الآن هست نرسم دیگه بهتر از اون رو پیدا نمی کنم. و از این طریق نگران آینده م میشم، نگران انتخاب فردی نالایق به عنوان شریک زندگیم. تو رو خدا اگه توو انتخابی چیزی یا انتخاب شریک زندگی تون عجولانه عمل کردین و الآن پشیمونید بگین تا برای امثال من درس عبرت بشه و سرمون به سنگ بخوره. قصدم به هیچ وجه یادآوری انتخاب های اشتباه تون و ناراحت کردن تون نیست. والا من هیچ جا جز این وبلاگ نمی تونم کمک بخوام لطفاً جواب بدین خیلی ممنونم. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • رد کردن خواستگار به خاطر داشتن خواهر بزرگ‌تر اشتباهه؟

  • سلام و وقت بخیر به همه ی دوستان.  سوال من از دختر خانم‌هایی هست که خواهر مجرد بزرگ‌تر از خودشون داشتن در حالی که خودشون هم در سن ازدواج بودن.با فرض اینکه خواهر شما سنش نزدیک سی و خودتون در دهه ی بیست باشید.و خب طبیعتاً کسانی که تو این شرایط بودن بهتر درک می کنن که چه چالش‌هایی تو این شرایط در مورد ازدواج شما به عنوان خواهر کوچک‌تر وجود داره.مسئله‌ی من بیشتر احساسات خودمه که برام خیلی سخته قبل از خواهرم ازدواج کنم (حتی فکر کردن به این شرایط قلبم رو به درد میاره و نمی تونم حتی بهش فکر کنم) به دلایل مختلف که به طور خلاصه و کلی ایجاد فشار روحی و اجتماعی زیاد برای خواهرم هست و از نظر خانواده فشار خاصی وجود نداره. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • اونی که فکر می‌کردم نبود

  • سلام دختری ۲۶ ساله هستم که حدود ۶ ماه پیش با یک آقایی قرار کاری داشتم و تو همون بار اول به شدت عاشق ایشون شدم و یه جورایی عشق در نگاه اول برام اتفاق افتاد. اینم اضافه کنم که ایشون بسیار با شخصیت به نظر می‌رسیدن و خیلی فهمیده صحبت می‌کردند و چون دیگه قسمت نشد ایشون رو ببینم پیج اینستاشونو دنبال کردم و تو خیال خودم باهاش زندگی می‌کردم و چه شب‌هایی که از شدت دلتنگی گریه کردم. این روال ادامه داشت تا اینکه اتفاقی به دایرکت بنده اومدن و منم خودم رو معرفی کردم و اون آقا خیلی استقبال کردن و حتی ازم عکسم رو خواستن چون گفتن چهره م یادشون نمیاد. مدتی این روال ادامه داشت و من هر بار به عشق ایشون استوری می ذاشتم و هر بار که ریپلای می‌کردن از خوشحالی بال در می‌آوردم! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • برادرم می خواد با پسری که مجازی بهم ابراز علاقه کرده ملاقات کنه

  • با سلام به همه دوستان  حدود دو سال پیش در فضای مجازی با کسی آشنا شدم که از قبل ایشون به مناسب شغل و حرفه شون می شناختم بخاطر همین دنبال کردم (خدمت تون عرض کنم پیج منم بیشتر کاریه  تا شخصی  و هر دوی ما با هویت اصلی خودمون فعالیت می کنیم. با رزومه مشخص هر دو بالای سی سال هستیم من اوایل دهه ایشون اواخر دهه سی .) بعد تقریبا یک ماه ایشون خیلی مؤدبانه شماره تماس منو خواستن برای آشنایی بیشتر .من شماره شخصیم دادم که فقط خانواده و دو تا از دوستان صمیمیم دارند . ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • این اوضاع بدجور سر در گمم کرده

  • سلام  من یه پسر بالای ۲۰ ساله م .سرم تو کار خودمه و خیلی آرومم. توی دانشگاه از یک دختری که هیچ وقت فکر نمی کردم ازش خوشم بیاد خوشم آمد و دل رو باختم که باختم. تا به حال تجربه این طوری نداشتم و می خواستم آروم آروم بهش بگم ولی شرایط جوری شد که مجبور شدم همون اول ارتباط بهش بگم که ازش خوشم میاد. با اینکه با هم کلاس مشترک داشتیم اما من رو نمی شناخت و یه بار که حضوراً حرف زدیم به شکل غیر مستقیم جواب منفی داد . ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • جدیدا همکارم این قدر از من خجالت میکشه، که به خودم شک کردم!

  • دختری هستم 25 + سال، در جایی مشغول به کارم اون جا با آقایی  چند سال بزرگتر همکارم،  که اجتماعی و سر زبون دار و با اعتماد به نفس بالا هستند. قبلا  رفتار معمولی داشتند با من مثل بقیه،  و منم باهاشون معذب نبودم و مسائل کاری انجام می‌دادیم می رفت ولی یک مدّت هست هنگام برخورد با من  با حالت خجالت سرشون می ندازن پایین و اصلاً حتی سلام هم نمیدن (البته  بعدش در همون حالت جواب سلام منو می دن)،  ولی نمی دونم این مواجهه با حالت خجالت و شرم و معذب بودن چیه که در برابر من درپیش گرفته در صورتی که قبلا نبود و با بقیه خانم ها این جوری نیست کلا شخصیتش این جوری نیست. با اینکه پوشش و رفتار رسمی و موجهی دارم با آقایون هم بلد نیستم عشوه و  زل زدن خیره شدن  و.... ولی باعث شده به خودم شک کنم! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • چند راه حل ساده برای مقابله با عرق کردن در تابستان

  • بدن دارای دو تا چهار میلیون غده عرق، در زیر بغل، پا، کف دست، کشاله ران و روی پیشانی است. عرق کردن یکی از واکنش‌ های طبیعی بدن است و به‌صورت نرمال، تمامی انسان‌ ها در طول روز و فعالیت‌های خود، عرق می‌کنند. عوامل بسیار زیادی باعث عرق کردن افراد می‌شود. رژیم‌های غذایی مختلف، رطوبت محیط، استرس، ورزش، تغییرات هورمونی، اضافه وزن، داروهای مختلف و بسیاری عوامل دیگر باعث تعریق خواهند شد. این مراحل ساده را دنبال کنید تا در تابستان کمتر عرق کنید و خنک بمانید. عرق کردن در تابستان از لباس با پارچه های خنک قابل تنفس و ضد تعریع استفاده کنید. بهترین راه برای کمک به کاهش تعریق، انتخاب لباس‌هایی از جنس پارچه‌های سبک و نازک است، به طوری که پوست امکان تنفس داشته باشد. رنگ‌های روشن‌تر نیز به انعکاس نور خورشید به جای جذب آن کمک می‌کنند. پوشیدن این رنگ‌های به خنک نگه داشتن بدن و کاهش تعریق کمک می‌کند. پارچه‌های طبیعی مثل پنبه، کتان و حتی پارچه‌های پشمی نسبت به پارچه‌هایی که از الیاف مصنوعی ساخته‌ شده‌اند، مناسب‌تر هستند. زیرا بدن آن‌ها با پارچه‌های طبیعی بهتر می ‌تواند نفس بکشد. البته پارچه نخی (پنبه) از همه سبک‌تر است و ممکن است با آن احساس خنکی بیشتری داشته باشید. پارچه های خنک قابل تنفس و ضد تعریع مایعات بیشتر بنوشید. در طول روزهای گرم برای جبران کاهش آب بدن خود مایعات بیشتری بنوشید. شاید نوشیدن نوشیدنی‌های گرم مانند چای برای جلوگیری از تعریق عجیب به نظر برسد. اما جالب است بدانید چای سبز حاوی منیزیم و ویتامین B است که غدد عرق را منقبض می‌کند و در جلوگیری از تعریق مؤثر است. در طول تابستان برای حفظ محتوای آب در بدن، آب بیشتری می نوشیم، زیرا زمانی که بدن تلاش می کند تا خنک شود، آب از طریق عرق از د, ...ادامه مطلب

  • عملکرد یک دختر در مواجهه با درگیری احساسی با پسر، انفعال یا تلاش؟

  • سلام زیاد دیدم سؤال می شه و پست گذاشته می شه از دخترهایی که نسبت به پسرهای اطراف شون مثل همکار همکلاسی فامیل و ... احساس پیدا می‌کنند، کشش پیدا می‌کنند و می‌پرسند که چه کار باید بکنیم؟ جواب ها دو دسته بودند ولی به جمع بندی نرسیدیم. الآن سؤال منم اینه کار درست چیه در این طور مواقع، باید حرکتی زد و تلاش کرد! یا منفعل بود و به جمله ازدواج قسمته تکیه کرد و منتظر بود تقدیر و سرنوشت چی برامون رقم می زنه؟! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • تردید بین ازدواج کردن و مسائل نامزدی (بعدِ عقد دائم)

  • سلام نمی دونم پرسیدن این سؤال درسته یا نه؟ یا اینکه شاید واقعاً خنده دار به نظر بیاد ولی واقعاً ذهن من رو درگیر کرده و خوشحال می شم دوستان کمکم کنند.  من قبلاً فکر می‌کردم (یعنی این‌طوری تصمیم گرفته بودم) که خوب نیست تو دوران نامزدی دختر و پسر شب پیش هم بمونن. مخصوصاً تو خونه خانواده دختر. علتش هم این بود که احساس می‌کردم این‌طوری هم هر دو نفر اذیت میشن و هم می شه آش نخورده و دهن سوخته. از یه طرف هم فکر می‌کنم اون طوری دیگه کم کم یه سری احترام‌ها بین خانواده دختر و داماد برداشته می شه و در واقع آدم دوست نداره این احترام‌ها بین همسرش و خانواده خودش برداشته بشه. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • قبل چادری شدن فکر می‌کردم مردم به دختر چادری‌ها زیاد نگاه نمی کنن!

  • راستش من کوتاه و مختصر می گم ان شاء الله پیامم زیاد طولانی نشه!   من حدود یه سال و هشت روزه که چادری شدم ۱۸ سالمه. یه سوالاتی برای بنده پیش اومده، من قبل چادری شدن فکر می‌کردم مردم به دختر چادری‌ها زیاد نگاه نمی کنن! چون ساده هستن و خب همیشه با وقار رفتار می کنن، حس می‌کردم توجهی بهشون نمی شه.  خب ما هم گفتیم چادری می شیم، البته هزار تا دلیل دارم برای کارم! بعدش دیگه شروع شد مخصوصاً پسرهای جوون دیگه قشنگ زوم می‌شدن رو بنده، من نگاه شون نمی‌کردم و نمی‌کنم امّا همیشه سنگینیِ نگاه شون رو حس می‌کنم.  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • پدرم ما رو حبس کرده

  • من و داداش و مادرم واقعاً خسته شدیم. حتی داداش ده ساله م هم صداش در اومده. واقعاً بریدیم. پدرم با همه انسان‌های روی کره زمین قطع رابطه کرده. ما داریم از تنهایی افسرده و مریض می شیم. تمام اقوام هم در شهر دیگری هستند. مادرم رانندگی بلد نیست و پدرم هم نمی ذاره ما خیلی بریم شهر دیگه پیش مادر بزرگ و فامیل‌ها بمونیم. تمام زندگی ما مثل دوران قرطینه کروناست. من دختر بیست و ... ساله هستم و تمام روزهای دوره کودکی در فکر و خیالم با خانواده مورد علاقه و دوستان و خانواده خیالی بودم ولی وقتی بزرگ‌تر که شدم از خیال پردازی بیهوده خسته شدم و پدرم هم همواره با خانواده خودش و مادرم و من و مادرم در حال جنگ بود و منو در نوجوانی که حساس‌ترین دوره زندگی هر آدمیه برد پیش خواهرش که اختلال روانی داره. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • چادری هستم، فکر می‌کردم مورد احترام جامعه باشم

  • اخیراً پستی رو خوندم که توش یکی از کسانی که کامنت گذاشته بود نوشته بود آقایون به دخترهای چادری خیلی احترام میذارن. خوندن همین موضوع باعث شد بغضی که چندین ماه تو وجودم هست بترکه و گریه کنم.  من هم یک دختر چادری هستم. من هم فکر می‌کردم مورد احترام جامعه باشم و فقط عده‌ای افراد خاص هستن که از ما خوش شون نمیاد. اما چند ماه پیش و بعد از تعطیلات عید اتفاقی افتاد که باعث شد همه تصوراتم خراب بشه. ایام عید رو شهرستان بودیم خانه مادربزرگ و پیش فامیل مادری ام و برای چند روز آخر بلیط قطار داشتیم به تهران پدر و برادرم برای کار زودتر از ما آمده بودند و من و مادرم قرار بود با هم  برگردیم. منزل ما تهران محله دروازه شمرون هست.  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها