سلام اول از هر چیز بگم معتقدم توی دنیا اون چیزی که انسان ها رو یه جامعه میکنه شباهت هاشون نیست، بلکه درک درستیه که از تفاوت هاشون دارن، (جایی این جمله رو خوندم)، این رو گفتم چون به عقاید مختلف در صورتی که آسیب زا نباشن واسه جامعه احترام قائلم و تک بعدی نیستم. اما با کمک کردن به همدیگه و به اشتراک تجربیات مون شاید بتونه راهمون رو روشن تر کنه. راستش تو محیطی که من هستم دوستی دختر و پسر رو بد میدونن، حالا به دلایل تعصب بیشتر، البته طبق تبعیضاتی که هست واسه پسرها عیب نیست ولی دختر عیبه! به هر حال کاری با این ندارم من خودم تا چند سال پیش تمایلی به دوستی با پسر نداشتم ولی دوست و آشنا رو میدیدم که در ارتباط بودن. نه اینکه از پسر ها بدم می اومد نه، اما میگفتن بده و این ها نمیرفتم سمتش. شخصا خودم فکر میکردم و هنوزم میکنم که پسرها و دخترها میتونن روابط اجتماعی در چهارچوب احترام با هم داشته باشن، مثل محیط دانشگاه یا همین وبلاگ که کاربرها با هم صحبت میکنن. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
می خوام کمی فضای سایت از جدی بودن و همه ش ناراحتی در بیاد و کمی فضای طنز هم بگیره. می خوام خانمها از خاطرات خنده دارشون بگن که خواستگارهاشون چگونه میخواستن خام شون کنن تا جواب بله رو بگیرن و شما ناکام شون کردین. داستانهای مواجه با عاشق هاشون بگن یا خواستگارهای سمج شون که هر روز یک داستان را رو میکردن و فیلم های زیادی بازی میکردن که به شما نزدیک بشن. خلاصه با اون هایی که از در مینداختین شون بیرون از دیوار می اومدن. از اون لحظاتی بگین که مثلاً رفتین از بد حادثه چند ساعتی با یکی از این خواستگارتون پشت درهای بسته حرف بزنین و آقا یهویی فیلم هندیش می کنه بگین شاهد چه صحنه ای خنده دار یا پر رویی یا هی..ز بازی طرف بودین و واکنش شما تو اون لحظات چی بوده. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
تقریباً 24 ساله بودم، موقعیت ازدواج نداشتم. نه چون خودم سخت گیر بودم یا خواستههای تجملاتی داشتم، بلکه چون کلاً کسی به من معرفی نمیشد. از طرف دیگه تو محیطی بودم که همه فقط تو سر من میکوبیدن که چرا با کسی دوست نمیشی و تو املی و عقب مونده ای و غیر اجتماعی و منفی بافی و ... گفتم بهتر خب دوست پسر میگیرم! بعد این جوری نبودم که با هر کسی بتونم دوست شم، برام شخصیت و رفتار و طرز فکر طرف مهم بود. عاطفی هستم، اگر میخواستم دوست پسر داشته باشم باید طرف می تونست به نیازهای عاطفی من توجه کافی نشون بده. احتمال وابستگی مم بالا بود در نتیجه باز هم نمیشد با هر کسی وارد رابطه شم. امّا اکثریت اون هایی که اهل این روابط بودن کلهم داستان شون با من فرق داشت، اون ها تو خیابون بابت اندام یه نفر شماره میدادن یا میگرفتن. یا تو دور دور (یعنی شروع ارتباط از روی سطحی ترین شناخت شروع میشد و دیگه هیچی دیگه دیده نمیشد) ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام و وقت بخیر به همه ی دوستان. سوال من از دختر خانمهایی هست که خواهر مجرد بزرگتر از خودشون داشتن در حالی که خودشون هم در سن ازدواج بودن.با فرض اینکه خواهر شما سنش نزدیک سی و خودتون در دهه ی بیست باشید.و خب طبیعتاً کسانی که تو این شرایط بودن بهتر درک می کنن که چه چالشهایی تو این شرایط در مورد ازدواج شما به عنوان خواهر کوچکتر وجود داره.مسئلهی من بیشتر احساسات خودمه که برام خیلی سخته قبل از خواهرم ازدواج کنم (حتی فکر کردن به این شرایط قلبم رو به درد میاره و نمی تونم حتی بهش فکر کنم) به دلایل مختلف که به طور خلاصه و کلی ایجاد فشار روحی و اجتماعی زیاد برای خواهرم هست و از نظر خانواده فشار خاصی وجود نداره. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
یه دختر بیست پنج ساله هستم همه راه ها رو رفتم و دیگه خسته م هم به وقتش درسم رو خوندم بهترین دانشگاه رفتم الانم شاغلم. خواستگار سنتی زیاد دارم هر کدوم که پسر بیکار یا واقعاً شغل درست حسابی نداره یا واقعاً ظاهر بشدت وحشتناکی داره یا اختلاف سنی بالای ده سال دارن پیگیر خواستگاری میشن و می خوان حتما ً بله رو بگیرن که مورد پسند من نیستن. خواستگارانی که یه قیافه خوب و شغل طبیعی دارن اونم نه حالا شغل عجیب غریب ها مثلا در حد معلم یا کارمند شرکت هستند میان میبینن و دم شون رو می ذارن رو کول شون رو میرن و این خیلی بر می خوره و دلیلش رو نمی فهمم اصلاً. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام و عرض ادب خدمت همه ی دوستان از خاطرات خوب و خنده دار دوران مدرسه و دانشگاه بگید، از تلقب کردن و ...، هر چی خاطره خوب و خنده دار هست بگید بخندیم دیگه امتحانات داره شروع میشه، حداقل قبلش بخندیم. التماس دعا مرتبط: صفحه شخصی غضنفر (1) صفحه شخصی غضنفر (2) صفحه شخصی غضنفر (3) ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
تو فضای مجازی با یه پسری آشنا شدم اوایل همین طور حرف میزدیم و یه دوستی ساده داشتیم .در لایو ... روزی دختر جدید میاد و با ایشون حرف میزنه و و خوشش میاد و دیگه شماره هم دیگر رو گرفتن و دوست شدن .من هم در اون لایو ها هویت الکی داشتم یعنی نام فیک ، شهر رو به بچه ها دروغ گفته بودم چون اکثر بچه ها اسم مستعار برای خودشون میزاشتن ، منم نمیخواستم کسی منو بشناسه یا مبدا کسی آشنا از آب دربیاد . ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام هیچ جایی نبود به غیر از اینجا که بدبختیم رو بتونم بگم به بچه ها، واقعا جایی نبود، تو رو خدا کمکم کنید، روانشناس خوب بهم معرفی کنید. در آستانه ۴۳ سالگی و مجردم، نمی تونم ازدواج کنم بعلت مشکلات روحی، از ۱۹ سالگی بعلت خ ا زیاد خدا رو از دست دادم و افسردگی گرفتم. در ۲۲ سالگی خ ک ناموفق داشتم، تا الآن یه روز خوش نداشتم تو زندگیم فقط به خاطر مادرم زنده ام. مشکلات روحی همچنان با منه به علت فکرهای وسواسی شدید، شیطون اذیتم می کنه، فکرای بد درباره خودم القا می کنم به خودم. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلامپسری هستم ۲۱ ساله. شاغل هستم. خانه ندارم ولی ماشین دارم. الحمد الله سعی کردم آدم مقیدی باشم. قصد تعریف از خودم رو ندارم ولی خدا رو شکر از بسیاری از هم سن و سالان خودم سالمتر زندگی کردماینا رو عرض کردم که یه مشخصات کلی از خودم رو داده باشم, مشکلم اینجاست که استخون بندی من یه خورده ریزه. قدم ۱۷۵ وزن ۶۵. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
من تو خوشترین روزهای زندگیم بودم، یک سال تلاشم و شب بیداری هام برای معلم شدن جواب داده بود دوستان خوب پیدا کرده بودم سفر میرفتم ورزش میکردم و کلاً آدم فعالی بودم. معلم دوست داشتنی بچهها بودم مورد احترام همکارانم بودم همه اینها رو داشتم مدام افراد مختلف برای خواستگاریم می اومدن و همه اینها... بعد از تعطیلی مدارس اولین تابستون عمرم که سه تا گزینه پول، جوانی و وقت رو دارم میخواستم بترکونم. ته دلم همه ش هیجان داشتم کفش کوهنوردی خریده بودم، عضو باشگاه کوهنوردی شدم جاهایی که بانجی جامپینگ میرفتن پیدا کرده بودم، دلم میخواست منم مثل هم سن سالانم از پوسته ترسویی که دارم خارج بشم، دلم میخواست مثل بقیه باشم! همه این رویاها فقط با یه کلمه دکتر ریخت پودر شد رفت، وقتی گفت دیسک کمر داری، زیاد راه نرو، زیاد نشین، زیاد خم نشو...کوهنوردی و دوچرخه سواری و ورزش رو فراموش کن. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
من به یه خانم باججاب علاقمند شدم و ایشون اینقدر از لحاظ معنوی غنی هستند، مجذوب شون شدم. مادرم راضی به ازدواج نیست حتی با اینکه با ملاکهای مادرم همخوانی داره ولی میگه خیلی زوده برای ازدواج. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام من خانمی ۲۵ ساله هستم و حدود ۲ سال هست با همسرم ازدواج کردن، ایشون ارشد عمران هستند و مهر نظام مهندسی دارند و خودم هم دانشجوی پزشکی هستم، همسرم قدشون ۱۶۲ و من ۱۶۵ هستم، خیلی تو ظاهر مشخص نیست مگه اینکه کسی دقت کنه. اولش با این وسیله مشکلی نداشتم یعنی تو همون دوران اشنایی ولی کم کم نظرات و حرفهای مامانم شروع شد و تا الان حل نشده و همه ش به من میگن جدا شو چون قدشون کوتاه تره و تو پزشک هستی باید با یکی مثل خودت ازدواج میکردی، این حرف ها واقعاً منو اذیت میکنه و ذهنم رو درگیر کرده و یک اضطراب درونی بهم میده به طوری که کیفیت زندگیم رو تحت تاثیر گذاشته، پیش مشاوره هم رفتن ولی تاثیری نذاشته. همسرم فوق العاده مهربون و با محبت چه با اخلاق هستند و من خیلی دوستش دارم و تمام معیارهایی که من از زندگی داشتم رو کاملاً دارن به جز همون دو موردی که مادرم براشون مسئله شده. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام من پسر ۲۷ ساله هستم و مدت ۷ ماهه با دختر ۲۵ ساله، با اطلاع خانواده آشنا شدم برای ازدواج یعنی روابط ما کاملاً با دوستی فرق داره ولی علاقه دو طرفه وجود داره، و منم می خوام زودتر یا برم خواستگاری یا رابطه رو تموم کنم چون این وضعیت رو خیلی صحیح نمی دونم و یه جورایی عذاب وجدان دارم؛ گرچه مذهبی نیستم اما عقاید کلی من بر اساس دین تنظیم شده. خوب من اول باید اطلاعات اجمالی از خودم بدم و کمی اطلاعات اجمالی از دختر خانم تا شما بهتر راهنمایی کنید. کارآموز وکالت هستم و دانشجوی ارشد حقوق خصوصی دانشگاه سراسری ام. از ۲۲ سالگی کار می کردم، ماشین دارم اما خونه نه، شغل های متعدد اینترنتی و غیر فعال دارم و درآمدم در مجموع خوبه سربازیم رو هم به دلیل جانبازی پدرم معاف شدم. وضعیت مالی خانواده ام هم متوسط رو به خوبه، یا نسبتاً خوبه ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام دو تا سوال، یکی این که خودم وقتی مسخره میشم توسط کسانی در مورد حجابم چه کاری باید برای خودم بکنم دوم اینکه جواب دیگران رو چی بدم. اولاً خیلی اصرار نداشته باش همه رو قانع کنی و جواب بدی مگر اینکه کسی خودش بخواهد. اونی که میاد مسخره میکنه که اصلاً دنبال حق نیست چون مسخره کردن دیگران به هر دلیل کار غیر منطقی هست کار غیر منطقی رو که با منطق نمیشه جواب داد تو هروقت روت فشار اومد بگو عیب ندارد پیغمبر به اون بزرگی رو مسخره می کردند من کسی نیستم. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام سال نو مبارک امیدوارم که سال بسیار خوبی پیش رو داشته باشید. دختر 25 ساله هستم و از نوجوانی علاقه ای دو طرفه بین من و همبازی دوران کودکیم، شکل گرفت و همچنان پابرجاست.با هم دوست نیستیم و ارتباط صمیمانه ای نداریم امّا چند باری مستقیما به من ابراز علاقه کرده و رفتارهایی داره که گواه علاقه مندی ایشون به من هست. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب