وقتی به مسئله حجاب و بدحجابی در ایران فکر می کنم از خودم می پرسم چرا در زمان رضا شاه که چادرها رو به زور از سر بانوی سرزمین ما کشیدن ولی اونا حجابشون رو برنداشتن؟؟ با اینکه خیلی راحت میتونستن اینکارو بکنن و با نیروهای دولتی هم درگیر نشن چرا رضا شاه میخواست حجاب رو ممنوع کنه؟ آیا رضا شاه به میل خودش میخواست حجاب رو ممنوع کنه؟؟ چرا موفق به این کار نشد؟؟ چرا بعضی از همین بانوان ایرانی با چند دهه گذشت زمان خودشون حجابشون رو دارن کنار میذارن؟؟ دختران سرزمین من دارن از چه کسانی و چه فرهنگی الگو میگیرن؟؟ کیا دارن فرهنگ ایرونی رو عوض میکنن؟؟ و ده ها سوال دیگه که توی ذهن تک تک شما ها هست جواب این سوالات یک کلمه بیشتر نیست: جنگ نرم ما درگیر جنگ هستیم از نوع مدرن و نرم ولی میخوام یه تحقیق دسته جمعی بکنیم و با هم به این نتیجه برسیم هم از لحاظ دینی و هم از لحاظ فرهنگی حجاب رو بررسی میکنیم لطفا همه خانم ها توی بحث های ما شرکت کنن و حرفشون رو بزنن دلایلشون رو بگن.. و همین طور آقا پسرهایی که ابرو برمیدارن و مو رنگ میکنن و... ما هم با دلیل و سند و مدرک جواب سوال هاشون رو خواهیم داد من خیلی در مورد حجاب تحقیق کردم و مقالات مطالعاتی-تحقیقاتی زیادی هست دونه دونه براتون میذارم که با هم بخونیم و در موردش صحبت کنیم یکیش رو از یک منبع موثق انتخاب کردم ازتون خواهش می کنم وقت بذارین خط به خط این متن ها رو با دقت بخونید: http://www.psyop.ir/?p=97881, ...ادامه مطلب
سلامتا حالا شده همه ش تلاش کنین ولی جواب نگیرین؟نمی دونم چرا هر چی درس می خونم نمی تونم معلدم رو بالا ببرم تو همون ۱۸ و خورده ای هنگ کردم. روزی حدوداً ۷ ساعت غیر مدرسه درس می خونم، بشدت تحت فشارم ولی باز فلان دوستانم که کمتر از من وقت می ذارن نمرات شون بهتره! دوازدهمی ام و کنکور هم باید بدم ولی فعلاً واسه نهایی خیلی میترسم چون می بینم تلاش هام نتیجه نمی ده! امروز داشتم با مامانم درد و دل میکردم برگشت گفت تو اصلاً حفظ کردنت خوب نیست پس چرا رفتی انسانی؟؟؟ بعد کمی فکر کرد گفت ریاضیت هم خوب نیست که... ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام دوستان کسی هست کمکم کن خیلی افسرده ام کسی رو ندارم باهاش درد و دل کنم میترسم از زندگیم. ۳۳ سالمه از بچگی تا حالا روز خوش ندیدم الآن ازدواج کردم ولی وقتی بچه بودم خیلی کوچیک نمی دونم شاید تا ۶ یا ۷ سالگی با پسر همسایه همبازی بودم اون به دروغ گفت که باهام رابطه داره آبروی منو برد. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام امروز که تولد ۳۰ سالگیم بود، خیلی غمگینم، واقعاً هیچی نیستم، حالم خیلی بده، هیچی ازخودم ندارم، موهام بسیار کم پشت شده، دندان هام همه خراب و عصب کشی شده، اندام بد. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام خسته نباشید آقایون محترم لطفاً جواب بدید. این داستان در مورد خواهرمه من خودم متاهلم. اون کوچیکتره تو محیط کارش عاشق یه پسره شده و همکاران اون پسره یکی دو تا آقا هستن که خیلی با آون آقا صمیمی هستن. اوایلش لحن صحبت و برخوردشون خواهرم خوب بود. اینم بگم خواهرم دختر حساسیه زود ناراحت می شه استرس می گیره. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام من دخترم و ۱۷ سالمه، حقیقتش هر چی تلاش میکنم نمی تونم با قیافه م کنار بیام. واقعاً نمی دونم چرا خدا این کار رو باهام کرده. نمی خوام ناشکری کنم ولی واقعاً این همه آدم خوشگل چرا من نباید یکی شون باشم؟ حالا اون هیچی حداقل کاش معمولی بودم. خیلی حسرت می خورم سرش و به آدمهایی که ظاهر زیبا دارن حسادت میکنم. بقیه بهم میگن خوبی ولی خب نمی تونم حرف شون رو باور کنم می گم حتماً از روی ترحم میگن. چون هیچکس نمیاد به یکی دیگه بگه چقد زشتی! نمی دونم واقعاً چه کار کنم از یطرف روابط اجتماعیم بالاست و خیلی انرژی دارم توی جمع ولی یهو یاد قیافم میفتم و گوشه گیر می شم. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام دختری هستم ۱۶ ساله، یه راست برم سر اصل مطلب من خیلی حسودم! حسود و کمالگرا و به شدت بی اعتماد به نفس. البته نه اینکه به هر کسی حسادت کنم. شاید مشکلم مسخره باشه ولی مثلا یکی از همکلاسی های من خیلی محبوبه توی مدرسه چون روابط اجتماعی بالایی داره خوش قیافه ست و کلا آدم جالبیه هر جا هم می ره بدون اینکه اصلاً حرفی بزنه همه معلمان و ... ازش خوش شون میاد. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام من دختری بیست و چند ساله هستم مجردم ، من تا به این سن برام خیلی مهم بوده که با هیچ پسری نه دوست باشم نه رابطه ای داشته باشم. همیشه حد و حدود رو حتی در ارتباط با پسرهای فامیل رعایت کردم و جز ضرورت گفتگو نکردم.اما باوری در من وجود داره که باور دارم من بد هستم و لیاقت پسرهای سالم و با اخلاق رو ندارم. فکر می کنم همسرم حتما مردی ناسالم و الکلی و شرور خواهد بود. با اینکه عمیقا دلم همسری می خواد که اهل نماز و روزه و ماه محرم و امام حسین و زن دوست باشه. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام وقت تون بخیر من یه پسرم که چندین ساله که دارم بد شانسی میارم، حالا نمی دونم می گم بد شانسی درسته یا اینکه بگم قسمتم اینجوریه یا هم ... و این قضیه چندین ساله که داره برام اتفاق میفته استارتش از زمانی خورد که من به خاطر مریضی که داشتم می تونستم معافیت بگیرم و نرم سربازی ولی چند ماه قبل اون قانون تغییر کرده بود و من محبور شدم برم سربازی کلی تلاش کردم که بیفتم شهر خودم ولی هی نمیشد و انگار هر چی من تلاش میکردم باعث میشد که شرایط برای من سخت تر بشه و جای سخت تری بیفتم، با سختی و مشکلات سربازیم تموم شد. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلاممن یه دختر بالای سی سال و مجرد هستم. طبیعتاً جامعه هدفی که من باید منتظر باشم خواستگارم باشن مردانی هستن که در نیمه دوم دهه سی عمر خودشودن به سر می برن.. ایران تا اون جایی که من می بینم چه در ببین همکاران و چه در بین فامیل و آشنا بعضی مردان تو این سن به خاطر مجرد موندن حالت افسردگی پیدا کردن و از ازدواج بریدن! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام من یه جوون 27 ساله هستم لیسانس دارم سربازی هم رفتم و تازه شروع به کار کردم، به خانواده م که می گم برای من قدمی بردارن میگن زوده، یکی دو سال هم بگذره برات میریم خواستگاری. این از خانواده خودم که همه ش شرایط رو مادی میبینن و ملاک شون اینه که کار کن پول هات و جمع کن، در آمد آن چنان بالایی ندارم و بعید می دونم بتونم با ماهی ده میلیون به این زودی ها خونه بخرم، یه ماشین پراید دارم که گاها هم باهاش تو مسیر رفت آمد مسافر بر می دارم، که اونم می شه هزینه ی خود ماشین. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام من ۲۷ سالمه و همیشه سعی کردم به اصول و عقایدی که دارم پایبند باشم، (صرفاً اعتقاداتت مذهبی نیست) از نظر ظاهری و قیافه هم چهره ی قابل قبولی دارم. تقریباً یک سال و نیمه که تصمیم گرفتم ازدواج کنم بنا به دلایلی دوست داشتم، فرد مورد نظرم رو خودم انتخاب کنم، نه به صورت سنتی. تو این مدت هم با چندین نفر آشنا شدم که بعضی ها بنا به شرایط اخلاقی و بعضی مسائل نشدن، و کسانی هم که من ازشون خوشم اومده بنا به مشکلی که قراره بگم نشده. مشکل من اینه که وقتی با کسی برای آشنایی حرف می زنم همون اول شرایطم رو براشون تعریف میکنم حالا قبول کنن ادامه میدیم نه هم که هیچ، مثلاً یکی از شرایط من اینه که مدتی رو باید حرف بزنیم تا با هم آشنا شیم مثلاً حدود ۹ ماه تا یک سال، هر چند شاید از نظر خیلیها زمان طولانی باشه، ولی من این مدت رو مناسب شناخت می دونم و همون اول با تاکید به فرد مقابل می گم و ایشون هم قبول می کنن. حالا مشکل من این جاست این قضیه تا جایی ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
یه سوالی تو ذهنم اومد با کامنت های که بعضی از آقایون. اینجا دیدم بعضی از آقایون توقع دارند دختری که دوست شون داره برای اون ها منتظر بمونه و صبر کنه، واقعاً یه دختر روی چه حسابی باید اعتماد کنه! و چقدر منتظر بمونه. و منتظر موندن چه آسیبهای به اون دختر می زنه؟ ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
چرا خدا آدمهایی رو خلق می کنه که نمی خواد بهشون زندگی خوبی بده؟ من قدر چیزهایی که دارم رو می دونم امّا خب نمی شه منکر شد گاهی فقدان بعضی چیزها شدیداً احساس می شه! من خیلی خیلی معمولیم و این آزارم میده، چهرهی زیبایی ندارم به خاطر همین هم اعتماد به نفس اظهار نظر و حضور تو جامعه رو ندارم (البته منظورم نظر جنس مخالف نیست) بین هم جنسانم، فکر میکنم اگه زیبایی خدادادی و فوق العاده داشتم الآن راحت تر با بقیه ارتباط برقرار میکردم و اجتماعیتر بودم، وقتی می بینم همسنام از دو سه سالگی کلاس زبان رفتن و الآن عین آمریکایی ها حرف می زنن و من باید کلی تلاش کنم شاید یه روزی بتونم با لهجه فارسی انگلیسی رو روان حرف بزنم. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلامبهتر دیدم شروع موضوع با یه مطلب طنز باشه: تفاوت طرز فکر زن و مرد در موارد مختلف سالگرد ازدواج:زن: امیدوارم همیشه عاشق بمانیم و شمع زندگیمان نورانی باشد.مرد: عزیزم کی کیک می خوریم؟ روز زن:زن: مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی، وجود خودت برام مهمه!مرد: خوشحالم که تو رو انتخاب کردم، آشپزی تو عالیه خانم، شام چی داریم؟ روز مرد:زن: اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.مرد: حالا اشکال نداره خانم، سال دیگه جبران می کنی؛ چه بوی غذایی میاد!!! گفتی شام چی داریم؟ ادامه مطلب, ...ادامه مطلب