خانواده برتر

سلام سال نو رو به شما تبریک میگم با آرزوی بهترین ها برای شما. به نظرم بستر سوالات یه ایرادی داره از جنبه حق الناس، بعضی پست ها رو می خوندم سر شب هیچ یک از پرسش کننده ها در قسمت نظرات فعال نیستند و به نظرم این هم به لحاظ اجتماعی و هم به لحاظ وقتی که از کاربران گرفته شده باعث حق الناسه. انگار بعضی سوالات خدای ناکرده جنبه تفریح و سرگرمی و از روی تفریح بوده و یا خلاف واقع هستند. فارغ از اینکه خود اون افراد مدیون میشن به نظرم اگه امکانش هست شرایط طوری  پیش ببرید که در صورت عدم پاسخگویی سوال کننده، مثلا پست حذف یا بایکوت بشه، یا نظراتش بسته بشه!  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

سلام دوستان وقتتان بخیر بنده خواستگاری دارم از دوستان بسیار بسیار صمیمی برادرم ( حدود پانزده سال بیشتر باهم هستن) که این آقا تا آن جایی که میدونم بسیار چشم پاک، نجیب، اهل کار و زندگی، اهل مصرف مشروبات الکلی یا مواد مخدر به هیچ عنوان نیست، بیماری خاصی نداره، خیلی قدرشناس و بسیار مودب، اهل دعوا و اینا هم نیست و همین طور امروز که به برادرم گفتیم گفتند که خانواد, ...ادامه مطلب

با سلام و احترام تا به امروز نزدیک حدود 4 سال هست که از خوانندگان خاموش این وبلاگ وزین بوده ام و قصد هم داشتم خاموش بمانم اما دیگه رسیدم ته خط . راستشو بخواید من در مکانی آموزشی مشغول آموزش بودم ( سر بسته مینویسم شاید ایشون هم باشند تو وبلاگ) . نظر من رو دختر خانمی محجبه و نماز اول وقت خون و مذهبی جلب کرد ، البته خودمم هم ریا نباشه به خیلی چیزها پایبند هستم از جمله همین نماز اول وقت ، خب حالا بگذریم ، گذشت و گذشت دیدم نظرشون متوجه من هست و منم بعد از مدتی موضوع رو با مادرم در میون گذاشتم. که بیان با ایشون صحبت کنند و شماره منزلشون رو بگیرند و مزاحم بشیم برای امر خواستگاری و ایشون هم امروز طبق صحبت هایی که داشتند با مادرم شماره مادرشون رو دادند و ملاک اصلی شون هم مذهبی بودن بود و من هم دقیقا ملاک اصلیم همینه . خب سوال های من اینه ؛ 1 - کی و چه تایمی زنگ بزنیم که نه زود باشه نه دیر که یه وقت نگند چقدر حولن یا چقدر بیخیال ؟ 2 - مادرم زمانی که زنگ میزنه چی بگه ؟ چطور صحبت کنه ؟ 3 - آیا جلسه اول فقط با حضور مادرم و خواهرم باید باشه ؟ 4 - لطفا هر چی در این رابطه می دونید بگید و دریغ نکنید ، انگار بردارتون هستم, ...ادامه مطلب

با سلام و خسته نباشید خدمت  اعضای محترم خانواده برتر امیر هستم ۱۹ ساله ، از کودکی عاشق دختری بودم در فامیل ( فامیل بسیار دورمونه ) شاید بعضی به تمسخر هم بگیرید ولی از جایی که زندگیم یادم میاد عاشق ایشون بودم . شاید از اول دبستان تا به الان در ضمن رفتو امد چندانی هم نداشتیم که اسمشو بذاریم وابستگی و اینجور چیزا ، واقعا عاشقشم خیلی بارها خواستم بهشون بگم حضوری که بهشون علاقه شدیدی دارم ولی نتونستم . تا اینکه چند ماه پیش تو اینستا وقتی داشتم پیچ پدر بزرگشو چک میکردم ایشون به چشمم خورد و بهشون پیام دادم و تو تلگرام حرف زدیم و از هم استقبال گرمی کردیم بعد از چند روز حرف زدن درباره احساسم به ایشون گفتم همه چیز رو کامل ، از زمانی که عاشقشم تا الان ( بنده تو ذهنم فکر میکردم ایشون هم عاشق من هستن) خلاصه جواب ایشون این بود که خیلی زوده برا این حرفا سنمون کمه ( ایشونم ۱۹ ساله هستن ) و من بهشون گفتم که تا اخرش پاش وایمیستم تا با من باشه . بهم گفتن که باشه ولی نمیگم که صد درصد جوابم مثبته تقریبا ۵۰ ۵۰ هستش و باید خیلی بیشتر اشنا بشیم منم هم طی این مدت ها باهاشون حرف زدم که دوست داره پسر رویاییش چطور باشه و اینا و جواب  هم گرفتم خواستم بدونم واقعا پا بمونم یا اشتباهه اینکار ؟ و نکته آخر مثلا سر یک موضوعی ازش یکم دلخور میشم تا از دلم در نیاره ول کن نیست اینا میتونه نشونه باشه که ایشونم به من علاق, ...ادامه مطلب

سلام خدمت دوستان خیلی وقته مطالبتون رو میخونم و گاهی خیلی کمکم کرده ولی اون چیزی که چند روزه واقعا روحیه منو بهم ریخته و کلا دیگه هیچ امیدی ندارم رو میگم شاید بتونید کمکم کنید از این حال بیرون بیام . 27 سالمه و کامندم ، چند ساله خانواده اصرار به ازدواج میکنن ولی چون یا مورد مناسبی نبوده یا من شرایط روحی ازدواج را نداشتم هر بار رد کردم ! امسال نزدیک عید یک خانواده بسیار خوب به من پیشنهاد شد و من کل,ناراحتم,خانواده,خواستگاری,نفرستادم ...ادامه مطلب

سلام...  خانم خوب.... علاقه رو بگذار کنار.. بین خواستگارت و اون ببین کدوم اهل زندگی... انتقاد پذیر... و غیره.. من توصیه میکنم حتما پیش یک مشاور ازدواج برو... سن شما هم در دوره مناسبی هست.. که بالا نره...  حواست باشه یه احساس=پشیمانی..  , ...ادامه مطلب

سلام دوستان من یه سالی هست که به یکی از دخترای محلمون علاقه مند شدم و متاسفانه از راه اشتباهی اقدام کردم برای اشنایی و بصورت تلفنی با ایشون ارتباط برقرار کردم. چون در اون موقعیت شرایط ازدواج نداشتم که با خانواده برم جلو. از طرفی هم نمیخواستم ایشون رو از دست بدم و میترسیدم تا مهیا شدن شرایط من یکی زودتر پاپیش بذاره و از دستشون بدم. ارتباط ما یک سال ادامه داشت تا این که خانوادش متوجه ارتباط ما شدن و ارتباط ما قطع شد. البته ایشون گه گداری با تلفن های دوستان و اشنایان با هم در ارتباط بودیم. و تصمیم بر این شد که بریم برای خاستگاری. رفتیم جلو اما خانوادش جواب , ...ادامه مطلب