چطور به شوهرم بگم که با جاریم سنگین تر برخورد کنه ؟

اصلا اون دختره چجوری جرئت کرده که اینارو برات تعریف کنه خداییش خیلی باید وقیح وجلف باشه 

مگه شوهر خودش کجاست که شوهر شما اونوکلاس میبره ودنبالش میره وزنه زنگ میزنه بیا دنبالم مگه شوهر نداره خودش 

اگه من جای تو بودم بهش میگفتم(( پس شوهر خودت کجا بود که به شوهرم زنگ میزنی  اخه ،،،،بدبخت  برادر شوهرم حتما ازت خسته شده که دیگه دنبالت نمیاد)) 

اینو میگفتم وبعد از سر تا پاشو نگاه میکردم وادامه میدادم که(( ولی برعکس تو شوهرم عاشق منه حتی شده جونشو بده برای من ویه قصه ی عاشقانه از تو وشوهرت بگو تا اونجاش بسوزه ))

اصلانم به این حرفاش واکنش نشون نده وبگو اره شوهرم همش میگه زن داداشم مثل خواهرم میمونه ومن بهش به چشم خواهری نگاه میکنم وتوی همه این بحثا لبخند بزن و صداتو خیلی بالا نبرو صورتت بالا باشه وبه چشماش نگاه کنی اصلا از چشماش چشم برنداری  وسعی کن حرص نخوری تا قشنگ بسوزه 

واما شوهر شما که بهش رو میده این کار هارو بکنه وبهش زنگ بزنه بیا دنبالم 

باید وقتی زن داداش شوهرت برات  تعریف میکنه همه رو برای شوهرت تعریف کن وبهش بگو،، شاید اصلا این قصه ها وهم وتخیلات ذهنیش باشه 

دوم اینکه بهش بگو تو دوست داری داداشت باهم راحت باشه ومنو ببره وبیاره وبه جای اینکه به تو بگم بیا دنبالم به داداشت بگم بیاد دنبالم ومن از این همه مهربونی داداشت برداشت دیگه ای بکنم ووقتی باهاتم به داداشت فکرکنم ؟؟؟؟ قطعا شوهرت میگه دوست ندارم وعصبی میشه 

بعدشم بهش بگو از امروز به بعد به زن داداشت میگی شما ، تو نمیگی ، اونو کلاس نمیبری ، دنبالش نمیری ، باهاش سر سنگین رفتار میکنی ،وبهش محل سگم نمیدی و باهاش حرفی غیر از سلام وخداحافظ نمیزنی همونجور که تو دوست نداری با برادرت صمیمی بشم منم دوست ندارم با زن داداشت صمیمی وراحت بشی چون من تحمل اینکه ببینم با یه خانم دیگه ای صمیمی شدی رو ندارم