پسری که بیشتر از خودم بهش اعتماد داشتم تو زرد از آب در اومد

ساخت وبلاگ

سلام دوستان خانواده برتری... امیدوارم حال تون خوب باشه

لطفا ماجرایی که براتون مینویسم رو بخوانید و راهنماییم کنید،چون دیگه نمیدونم چطور باید تو این دنیا زندگی کنم و به کی اعتماد کنم، نمیتونید درک کنید چه حس بدی در حال حاضر دارم

دختری بیست و شش ساله هستم ، یکی از آشناهای( اقوام ) نزدیکمون (25ساله) چندین سال هست از طریق های مختلف به من ابراز علاقه میکرد و همچنان هم میکنند، بسیار زیاد هم اینکار رو انجام میدن و اصرار خیلی زیادی دارند، تا الان چندین بار هم اقدام کردند و کم کم همه چی در حال درست شدن بود .

راستش من اوایل بهش علاقه خاصی نداشتم برام مثل بقیه بود، اما با گذشت زمان با دیدن اخلاق و رفتارش و دین و ایمان قوی اش و شوق و اشتیاقش و کلا چیزهایی که مربوط به اخلاقش میشه بهش علاقه پیدا کردم و روز به روز علاقه ام به ایشان بیشتر شد.( البته بگم که همه چیز سنتی بود و خانواده ها کاملا در جریان. نه اینکه بگم ما در این چند سال دوستی داشتیم.. حتی من به ایشان نگفتم که بهشون علاقه دارم یا نه، چون درست نمیدیدم قبل از ازدواج چنین چیزی رو مطرح کنم.)

ادامه مطلب
خانواده برتر...
ما را در سایت خانواده برتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا رضوی khbartar بازدید : 166 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 22:46

خبرنامه