احساس میکنم علت هر مشکلم ، مشکل دیگرم هست

ساخت وبلاگ

سلام

ببخشید که پراکنده میگم . مشکلاتم هر چند شاید بی ربط به هم باشن اما تو ذهنم دارای درهم تنیدگی عجیبی هستن ، طوری که احساس میکنم علت هر مشکلم مشکل دیگرم هست و باید همه رو با هم مطرح کنم نمیدونم کدوم منشا اصلی مشکلاتم هست.

بزرگترین مشکلم از نظر خودم منزوی بودنه بیش از حدمه ، خیلی دوست دارم با آدما ارتباط برقرار کنم . خوب شروع میکنم اما بعد یه مدت دیگه حرفی برای گفتن ندارم . کلا از ارتباط با اون آدم زده میشم تا حدی که ازش فرار میکنم .

نمیدونم چرا به نظرم احساس میکنم که انتظار داره باهاش گرم بگیرم اما اصلا حوصله اش رو ندارم یه جور احساس ضعف در مقابلش دارم. تو جمع ها همیشه هیچ کس بهم بها نداده موقع صحبت کردن انگار که اصلا من وجود ندارم دریغ از یه نگاه. خیلی از مواقع ایده برای صحبت کردن دارم اما کلمات رو گم میکنم بعضی مواقع کلمات رو جا به جا میگم چندین و چند بار شده که یه چیزی گفتم  و همون لحظه بهم گفتن که تو فلان چیزو گفتی اما من اصرار دارم که نه من اینو نگفتم یعنی یه کلمه خاصی رو استفاده کردم که دقیقا کلمه متضاد اون تو ذهنم بوده و اون لحظه اون کلمه رو به زبون آوردم.

ادامه مطلب
خانواده برتر...
ما را در سایت خانواده برتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا رضوی khbartar بازدید : 159 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 10:34

خبرنامه