ببخشید من چهره و صدام شبیه دختران هستش. طرز راه رفتن و اخلاقم نه ولی ساکتم 15 سالمه و خب نمی دونم این مشکل بر طرف می شه یا نه. قدم 183 این هاست برادری دارم که به شدت خوشگله، قدش 190 ولی خب.. برادرم رو می بینم اصلاً حس می کنم عضو خانواده م نیستم. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
اول از خودم و خانواده ها بگم ما ... زندگی میکنیم و اونا ... ، من از دانشگاه سراسری مدرک مهندسی دارم و اون دیپلمه است. از لحاظ وضع مالی تقریبا ما بهتر هستیم. ماشین دارم، خونه ندارم، اما 200 میلیون سرمایه از خود دارم. کارم یا آزاد یا این شرکت و اون شرکت به صورت پیمانکاری بوده، اما اگه خدا بخواد در چند ماه آینده در یک نهاد دولتی مشغول میشم. مشکل من اینه که واقعا عاشق این دختر خانم هستم، اما باباش قبولش نیست. دلیل مخالفتش هم اینکه علاوه بر من پسر عموی دختره هم خواستگارشه، و باباش میگه حتما باید با پسر برادرم ازدواج کنی که خود دختره مخالفه. من از همه لحاظ، موقعیت شغلی و تحصیلی و ظاهر بالاتر از پسر عموشون هستم. اما از همه مهمتر عشق من به ایشون هست روزی نیست یاد ایشون نیافتم و عکس شون نگاه نکنم و زیر لب نگم دردت به جونم نفسم، فدات شم. خلاصه دیونه وار دوستش دارم. راستش من با ایشون دوست یا هم کلاسی نیستم و از حس اون به خودم خبر ندارم اما از اطرافیان شنیدیم که پسر عموش بره کنار جواب بقیه خانوادش به ما بله است. اما خود دختره رو نمیدونم. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
من با آقایی ۵ ساله برای ازدواج در ارتباطم.خیلی تو این پنج سال تلاش کردم و سختی کشیدم برای رابطه مون. دوستش دارم و با تمام وجودم بهش وابسته هستم ایشون هم قصدشان ازدواج هست. من دیابت دارم وقتی ایشون رفت در مورد مریضی من با دکتر مشورت کرد کلاً از ازدواج باهام پشیمون شد و گفت ممکنه بچهی ما معلول بشه یا سالم بدنیا نیاد. می گه درست نیست ازدواج کنیم چون دکتر بهش گفته خانم دیابتی ممکنه برای بچه دار شدن به مشکل بخوره و کلیت ذهنیتش رو خراب کرده. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
اخیراً پستی رو خوندم که توش یکی از کسانی که کامنت گذاشته بود نوشته بود آقایون به دخترهای چادری خیلی احترام میذارن. خوندن همین موضوع باعث شد بغضی که چندین ماه تو وجودم هست بترکه و گریه کنم. من هم یک دختر چادری هستم. من هم فکر میکردم مورد احترام جامعه باشم و فقط عدهای افراد خاص هستن که از ما خوش شون نمیاد. اما چند ماه پیش و بعد از تعطیلات عید اتفاقی افتاد که باعث شد همه تصوراتم خراب بشه. ایام عید رو شهرستان بودیم خانه مادربزرگ و پیش فامیل مادری ام و برای چند روز آخر بلیط قطار داشتیم به تهران پدر و برادرم برای کار زودتر از ما آمده بودند و من و مادرم قرار بود با هم برگردیم. منزل ما تهران محله دروازه شمرون هست. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام من دختری هستم ۱۹ ساله، که پوشش معمولی دارم یعنی فقط موهام کمی به صورت کجکی بیرونه ولی دختر لوس و جلف و سبک و بی بند و باری نیستم.مشکلم اینه که در پوششم در دوگانگی هستم گاهی همون طور که در ابتدا گفتم هستم و گاهی رو سریم رو محجبه سر میکنم مثل زنان لبنانی. با اینکه پوششم ساده است ولی چه در حالت اول و چه در حالت دوم زیبا میشم و توجه دیگران به سمتم جلب می شه حتی در حالت دوم بیشتر انگار که در حالت دوم چهره م زیبا تر می شه. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام من کارشناس ارشد یکی از رشتههای مهندسی هستم که به تازگی دانش آموخته شدم و وارد بازار کار شدم. حقوق ماهیانه ام خیلی کم هست، یعنی حداقل حقوق ۷ میلیونی رو میگیرم که از خیلی از کارهای دیگه که نیاز به ۷ سال تحصیل و کسب دانش ندارند، کمتره. از طرفی متاسفانه من در طول دوران تحصیلم به دنبال پیدا کردن همسر مورد دلبستگی ام نبودم. به علت مسائل مالی و یا حتی عدم دلبستگی به دخترها یا هر علت دیگه ای! و حالا دست به دامن مادرم شده ام. چون در شهری کوچک و ۲۰ هزار نفری زندگی می کنیم، مادرم دختری که فاکتورهای مد نظرم رو داشته باشه پیدا نمی کنه. فاکتورهای دلخواه من این موارد هستند: ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
خب سلام! من یه پسرم که ۱۵ سالمه و پایه نهم هستم و این مشکلی که می خوام بگم خیلی واسم مهمه و ممنونم که جواب بدین من امسال باید انتخاب رشته کنم و بین دو رشته موندم. یکی مهندس رایانه و یکی روانشناسی، در روانشناسی کاملاً استعداد دارم و رایانه علاقه، ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام خدمت شما دوستان من دختری هستم که شاغلم و دستمزد قانون کار دارم و کارم نیمه وقته، برای کار بیشتر تلاش کردم ولی نشد و با دستمزد قانون کار موندم. واقعاً نیاز دارم خونه بخرم می دونم خیلی گرونه، خواهشا اگر می توانید بنده را راهنمایی کنید من می خوام در حومه تهران، قم، یا کرج و... یک خونه بخرم نمی دونم چطور باید پول جنع کنم.۱۵۰ تومن پول جمع کردم و حماقت کردم طلا نخریدم پولم بی ارزش شده و سرمایه دیگری ندارم. به نظرتون چه کنم وام مسکن بگیرم؟ (شرایطش را نمی دونم) یا اوراق بخرم (نمی دونم چیه) ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
۳۰ سالمه و وضع مالی جالبی نداریم البته ظاهر زندگی مون بد نیست من بچه آخرم و همه خواهر برادرانم ازدواج کردن من خواستگارهای خوبی داشتم ولی چون خودباوری نداشتم جواب رد میدادم هر بار با یه بهونه چون فکر میکردم زشتم و شوهرم در آینده منو مسخره میکنه هنوزم همچین حسی دارم الآن خیلی نگرانم که ازدواج نکنم افسرده شدم تحصیلات دانشگاهیم ندارم چنانچه همه خواهر برادرم دانشگاه رفتن ولی من نه لیسانس دارم نه شاغلم خانواده هم همه ش سرکوفتم میزنن که بیکار می چرخم به نظرتون من چیکار کنم ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام وقت بخیر. دختری هستم 22 ساله ، از بچگی توی خانواده ، تایید و تشویق نشدم از سمت خانواده و الآن انگار همه ش به دنبال تایید و تشویق بقیه هستم در حالی که آگاهم که نباید دنبالش باشم و خب به خاطر همین دنبال تشویق بودن، آسیب دیدم گاهی. مثلا توی کلاس و دانشگاه و باشگاه و ... دنبال اول شدن و تشویق و تایید بقیه هستم ولی نمی خوام این طوری باشم. ممنون میشم کتاب یا منبعی معرفی کنید که بتونم این مشکلم رو رفع کنم و اگر تجربه مشابه دارید ، بفرمائید . امکان مراجعه به مشاور ندارم با تشکر, ...ادامه مطلب
سلام نمی دونم از کجا شروع کنم از اولش که انگار یه نور توی تاریکی اومد و زندگیم رو روشن کرد. اولش نمیفهمیدم گرمی قلبم از اونه وقتی که رفت فهمیدم دیگه با کسی جز اون بعد اون نتونستم احساس گرما کنم حتی اگه همه ش یه خیال بود! یا از وقتی که فهمیدم دنبال یه چیزی که رفته گشتن فقط یه بازی که انگار می دونی میبازی ولی باز انجامش میدی. وقتی که رفت فهمیدم عاشقش شدم وقتی که مهربون بود نه وقتی که دلش از سنگ شد! من خیلی تلاش کردم بجایی که با اون آدم بودم برگردم ولی اون دیگه منو نمیخواست حتی وقتی که اول اون عاشق شد ولی اولم اون عشق از دلش رفت برخلاف من که با گذشت زمان عاشقش شدم و موندم! جفا دیدم وفا کردم امّا بدی نکردم و بدی براش نخواستم، من نمیخواستم ازش به خاطر شکستن قلبم انتقام بگیرم (بعد جدایی کارهای درستی در حقم نکرد ولی ازش متنفر نشدم و هر بار بخشیدم) امّا ناخواسته باعث این کار شدم. سعی کردم درستش کنم امّا نشد اون شخص الآن از من متنفر شده! بهم گفته منو دیدی روت برگردون! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام وقت تون بخیر دختر هستم 18 ساله مشکل من از اینجا شروع شد که وقتی بچه بودم پدر و مادرم با هم مشکل داشتن و من به لج اون ها تا سنجش ورودی مهد یه کلمه هم حرف نزدم موقع حرف زدنم خیلی هم ذوق مرگ شده بودن که برای اولین حرف زدم تا الآن الآن که مشکلات والدینم کم و بیش حل شده خیلی کم حرف هستم ولی ن اینکه افسرده باشم تا راهنمایی تقریباً حرف زدنم متوسط بود ولی امسال که سال کنکورم هم هست خیلی کم شده یعنی کلاً دوست ندارم زیاد حرف بزنم. تو مدرسه دوستی هام در حد یه اشکال پرسیدن و جواب دادنه.. سال پیش گفتم شاید با کسی دوست بشم بهتر میشه و رل زدم ولی اون عین رادیو های قدیمی فقط حرف میزد به خاطر همین قید این رو بازیها رو هم زدنم ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام خدمت دوستان دختری ۱۷ ساله هستم من سال گذشته پدرم رو از دست دادم. پدربزرگ و برادر بزرگ و دایی و عمو و خلاصه هیچ کسی ندارم! واقعاً هیچ کدوم شون و ندارم ؛ قبل تصادف پدرم مامانم خوب بود ولی از وقتی فوت شده من و اذیت می کنه با اینکه بچه واقعیشم و با مادرم رابطه م بده همیشه می خواد من و از خونه بیرون کنه (خونه قبل فوت بابام به اسم مامانم بوده) یه بارم واقعاً برای رفتن آماده شدم که دیگه تموم شد چند بار کارمون به دعوای فیزیکی رسیده که هنوز جای چنگای مامانم رو بدنم هست همه ش دعواست. من اصلاً براش مهم نیستم فقط داداشم و می کوبه تو سرم اصلاً برام چیزی نمی خره روز دختر و این چیزها نمی دونم چی هست دیگه همه ش در حال نفرین و داد زدنه من از دعوا و صدای بلند بدم میاد و میترسم دیگه ازش خوشم نمیاد ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام خانمی 32 ساله هستم که همسرم سه سال پیش بر اثر سرطان فوت شدن در حال حاضر با پدر و مادرم زندگی می کنم قصد دارم وارد دانشگاه بشم و بعد از اون هم به اشتغال بپردازم در رشته بانکداری یا معلمی. با این حساب در سن 32 سالگی تازه می خوام از صفر شروع کنم و, ...ادامه مطلب
سلام به خانواده برتری ها من دختری 25 ساله هستم. توی خانواده معمولی به دنیا اومدم که پدر و مادرم معتقد هستن و اهل نماز و حلال و حرام. (مادرم از سادات هستن)، فراز و نشیب های بسیاری از لحاظ اعتقادی داشتم, ...ادامه مطلب