سلام و عرض ادب من دچار یه مشکلی هستم که هر روز داره منو عصبیتر می کنه، ازتون راهنمایی می خوام من فرزند دوم از یه خانواده پنج نفری هستم، مشکلم با مادرمه، خیلی تبعیض می ذاره بین بچهها، رفتارهاش اصلاً خوب نیست، اگر بگم مثل دشمنه باهام بیراه نگفتم. از همون بچگی بهم میگفت تو جوجه اردک زشتی، همیشه طرف خواهر بزرگم و برادر کوچکم رو می گیره، هیچ گاه نشده توی بحث ها طرف منو بگیره حتی اگر حق با من باشه، سنم کمتر بود با دیدن این تحقیرها بهش میگفتم تو مامان من نیستی، میگفت توام بچه من نیستی، سر چیزهای الکی باهام قهر می کنه، ولی اگر خواهر و برادرم سر مسئلهای باهاش بد حرف بزنن، سریع میره ازشون دلجویی می کنه، خلاصه خیلی رفتارهای بد ازش دیدم. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
من به یه خانم باججاب علاقمند شدم و ایشون اینقدر از لحاظ معنوی غنی هستند، مجذوب شون شدم. مادرم راضی به ازدواج نیست حتی با اینکه با ملاکهای مادرم همخوانی داره ولی میگه خیلی زوده برای ازدواج. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
عنوان: میخوام چادرم رو بردارم. لطفاً راهنمایی کنید سلام دوستان. من ۲۰ سالمه و من از ۹ سالگی با انتخاب خودم چادر سرم کردم. ولی الان که سالها گذشته دیگه اعتقادی به «چادر» ندارم و دوستشم ندارم. دوست دارم مانتویی محجبه باشم. (عبا یا مانتوی بلند + روسری) و به همه چیز دین اسلام معقدم فقط چادر رو هیچ جوره دوست ندارم تنها مشکلم مامانمه. فوق العاده اهل احترام به نظرمه و میدونم قبول میکنه. اما ناراحتم که دلش میشکنه. چون از همون ۹ سالگی خاله ها و فامیل بهش میگفتن سختشه و اذیت میشه و... کلاً بخاطر من خیلی کنایه شنید. میدونم سرشکسته میشه ولی منم دارم اذیت میشم و واقعاً نمیدونم چیکار کنم. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام دختری 20 ساله هستم و کم حرف و منزوی ... به خاطر شرایط روحی ای که برام پیش اومده خیلی بدتر شده رفتارهام و همه ش تو خونه فقط فیلم می بینم و هیچ کار خاصی انجام نمی دم. خواهرم ازدواج کرده و دیگه جز من بچه ای تو خونه نداریم، خواهرم کلا با من فرق داره شلوغ و پر حرف، امّا حالا که ازدواج کرده خونه سوت و کور شده و مامانم ناراحته. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
ببخشید من حالم بده اصلاً حوصله مقدمه نوشتن رو ندارم و مستقیم میگم داشتم صبحها مدرسه میرفتم و عصرها میرفتم سر کار که پول جمع کنم موبایل بخرم مادرم یک بیماری ارتوپدی سخت شانه گرفت و رفت بیمارستان و منم تقریباً از اون موقع با اینکه پولهایی که جمع کرده بودم زیاد شده بود دیگه نرفتم سر کار میرفتم بیمارستان پیش مادرم. چون دیدیم هزینه بیمارستان زیاد میشه با میل شخصی از بیمارستان مرخص کردیم. اومد خونه منم بعد مدرسه مستقیم میام خونه آنقدر بعد مریضه که خودش نمی تونه غدا بخوره یا لباس بپوشه حدود یکی دو هفته هست که از درد نتونست بخوابه کارهای خونه رو من میکنم و اینکه اگر هم وقت بشه درس می خونم نمرات درسم تقریباً حدود ۱۰ هست دلم می خواد ترک تحصیل کنم امّا بابام گفته باید دیپلمت رو بگیری اگر من یه روز خونه نباشم مادرم گرسنه می مونه قندش می افته و اینکه هم یه بیماری سرطان داره. دکتر گفته اگر تا یه سال عمل نکنی کارت سخت میشه من از بیماری مادرم ناراحتم امّا بعید می دونم از مردنش آنقدر هم نارحت بشم آدمی که قتل دیده خودش رو برای مرگ عزیزانش آماده می کنه بابا هم مشکل ارتوپدی داره امّا وضعش نسبت بهتره هنوز سر پاست و خودش می تونه بره دستشویی. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
با سلام من دختری 24 هستم ... بدرم چون فرد بی مسئولیت و بی مدیریتی بود هیچ وقت به فکر خانواده و بچه هاش نبود و نیست... در همین میگم که ما برای ایشون ذره ای اهمیت نداشتیم و حقوقی که داشتن رو صرف خانه و رفاه و تحصیل و خوراک (در حد بخور و نمیر) نمی کردن, ...ادامه مطلب
سلام دوستان چطوری میتونم مادرم رو متقاعد کنم بهم درس بده، من دارم برای آزمون آزمایشی 31 خرداد سنجش آماده میشم، با انجام چه کارهایی میتونم بهش اثبات کنم که من پتانسیل لازم و دارم برای یادگیری که درس ا, ...ادامه مطلب
سلام چرا با وجود و 33 سال سن پدر و مادرم و فکر میکنند و من هنوز و بچه ام! نه حق مالی دارم نه حق اشتغال نه تحصیل و ... برنامه ی زندگی من اینه: 1. از خواب بیدار بشم 2. وب گردی و خواندن کتاب 3. ناهار 4.وب گردی , ...ادامه مطلب
سلام پسری ۲۲ ساله هستم که دانشجوی یکی از دانشگاه هایی هستم که متعلق به یکی از ارگان های دولتیه (منظورم اینه آینده ی شغلیم تضمین شده هست)، من با یه دختر ,ی آشنا شدم و الان ۶ ماه هست که با هم در مورد , ازدو, ...ادامه مطلب
سلام من پسری 26 ساله هستم. حدود دو ساله قصد ازدواج دارم، فوق دیپلم دارم و کارم آزاد هستش، مغازه دارم و مغازه مال خودمه. درآمدم خدا رو شکر خوبه. خونه و ماشین مدل بالا هم دارم. خدا رو شکر با تلاش پدر و , ...ادامه مطلب
سلام ... دختریم زیر 20 سال که مادرم دهه شصتی هستند ! از رابطه ای که بینمونه خیلی ناراحتم، من تا یه حد میشه گفت زیادی عاطفیم ولی مامانم نه، من دوست دارم یه رابطه پر محبت بینمون باشه ولی نمیشه، جفتمونم قبول داریم گاها لحن حرف زدنمون بده اونم فقط از روی لجبازی، هم مامانم هم خودم سعی کردیم بهترش کنیم ولی باز سر یه لجبازی برگشتیم به حالت اول، فقط انتظار بیش از حد, ...ادامه مطلب
سلام ... من خودم تمایل دارم روزه بگیرم و قدرت و توانشم دارم ولی خانواده جلوم رو میگیرن، حالا با بهانه هایی مثل درس و امتحانات و ... که در واقع هیچ فرقی به حالم نداره و برای خودم روزه گرفتن هیچ فرقی با نگرفتنش نداره یعنی نه احساس گرسنگی نه تشنگی ... بارها اصرار کردم برا سحری بیدار شدید منم بیدار کنین ولی متاسفانه بیدارم نمیکنن! یکی دو بارم خودم آلارم گذاشتم و, ...ادامه مطلب
سلام من یه پسر ١٩ ساله ام که به شدت غیرتی ام ! سریع برم سراغ اصل مطلب ...اگه کوچکترین حساسیتی توی ذهنم ایجاد بشه که به غیرتم بر بخوره تمام هفته و حتی ممکنه یه ماه زندگیم صرف اون موضوع میشه و اعصاب خوردیاش !مثلا دیروز با مادرم سوار ماشین بودیم ... یه دستگاه تصفیه آب رو داشتیم از تعمیرگاه میبردیم خونه ، راننده تاکسیه گفت آره ماهم تصفیه آبمونو تعمیر کردیم ولی دوباره راه انداختنش سخته ها ! مادرم گفت نه بابا خودم میتونم راه بندازمش (مادرم یه خانوم محجبه ی کامل هستن) .یارو برگشت گفت باریکلا فنی هم هستی !من اونقدر اعصابم خورد شد که خواستم به راننده یه چیزی بگم ولی مادرم جلومو گرفت و گفت راننده هه که چیز بدی نگفت ... ولی من بشدت به غیرتم بر خورده . چرا باید یه مرد غریبه به مادرم بگه باریکلا ؟ همه میگن من زیادی حساسم !ولی الان که فکر میکنم خیلی پشیمونم که به یارو هیچی نگفتم و الان دارم میسوزم . تو رو خدا بگین چیکار کنم ؟, ...ادامه مطلب
سلام دختری 26 ساله هستم . که سالهاست خونه مون پر از تنش و استرسه . یکی از برادرام 15 ساله معتاده . دختر بازه و ... انواع و اقسام خلاف ها. ( برای این راهکار نمیخوام قبلا برای این موضوع پست نوشتم ) . مشکل الانم اینه ، من خواستگار ندارم که ازدواج کنم . و مادرم سر این موضوع که نگران منه . افسردگی حاد گرفته که میترسه من بیفتم زیر دست برادرم و به بدبختی کشیده بشم . دیگه به یه نقطه ای رسیدم که بارها خواستم خودکشی کنم. من کاره بدی نکردم .اما حضورم باعث شده که مادرم خیلی نگران باشه. و از طرفی من تا کی سرمو با گوشی و نت و لپ تاپ گرم کنم ؟ همه دوستام رفتن سرخونه زندگیشون و بچه دارن . دانشگاه رفتم و کلی کلاس های مختلف، دیگه بریدم ، نمیدونم چکار کنم . مسجد رفتم نمیدونم هر جا که بتونم خودمو نشون بدم که مورد ازدواج پیدا بشه رفتم و فایده ای نداره . من چکار کنم ؟ این موضوع که مادرم بخاطر من داره اب میشه خیلی اذیتم میکنه, ...ادامه مطلب
سلام سوالی دارم که مدت هاست ذهنم رو مشغول کرده .من توی خونواده ای بزرگ شدم که پدر و مادرم آدم های اصیلی هستن . ولی متاسفانه برادرم به مواد اعتیاد پیدا کرد . چندین ساله که من و پدر و مادرم رو آزار میده . پدرمم دیگه جلودارش نیست . هزار بار اونو کمپ ترک اعتیاد فرستادیم، اما ترک نکرد. بشدت جو خونه مون رو نا آرام و پر از تنش کرده . طوری که یه لحظه رنگ آرامش رو ندیدیم و در خیلی مواقع با ضرب و شتم کارش رو پیش برده . چندین سال پیش بدلیل آسیب شدیدی که به مادرم رسوند ما هم شکایت کردیم و واسش دیه تعیین شد. بخدا هر لحظه آرزوی مرگ دارم . از ازدواج متنفر شدم و دیگه رغبتی هم به ازدواج ندارم. فقط آرامش میخوام . الان حکم جلب داداشم دستمونه به نظرتون اونو زندونی کنیم ؟ بعدها خطر نداره واسمون ؟ یعنی بعد این, ...ادامه مطلب