تاوان یک عشق ...عاشق شده بود و پراز شور و شعف همیشه یه وقتی میدزدید می اومد کنارم مینشست، از عشق تازه ای که به پستش خورده بود حرف می زد مدام از زیبایی و شور و حالی که تا حالا تجربه نکرده بود. این اولین باری نبود همچین کسی می اومد سراغم و کنارم مینشست و ساعتها میگفت و میگفت تا خودش خسته میشد میرفت. من همیشه سراپا گوش میشدم چیزی نمیگفتم یه جورایی سنگ صبورشون بودم، یک روز اومد یک پیشنهاد بهترین هدیه ازم خواست، کمی پیشانیم رو خاروندم، گفتم گل، بیا بهترین گلها رو من بهت بدم با خوشحالی یک سبد گل زیبا گرفت رفت. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام دوستان من یه دخترم بالای ۲۶ . یه مسئله ای هست واقعا چن وقته ذهن منو درگیر کرده. ۴ سال پیش یه آقایی سر کلاس خیلی به من خیره میشدن ، خیلی خیلی زیاد و باعث شدن من عاشقشون بشم .شاید نگاهشون به بقیه هم این طور بود نمیدونم ولی ظاهرشون مذهبی نشون میداد,اشتباهم ...ادامه مطلب