خانواده برتر

متن مرتبط با «بیرون» در سایت خانواده برتر نوشته شده است

از باتلاق خودارضایی کم کم بیرون اومدم، الآن آزادِ آزادم

  • سلام و درود  می خوام تجربه‌ی خودم رو از گیر کردن در باتلاق خودارضایی و نحوه رهایی از اون رو با شما در میون بزارم تا امیدوارم کمکی به کسانی که مثل خودم در این لجن گیر کردن کنم. حدوداً ۱۱, ۱۲ سالم بود که برام گوشی خریده بودن با کوشی وارد دنیای جدیدی به نام دنیای مجازی شدم و تو کانال‌های تلگرامی که عضو بودم اولین خود ارضاییم رو ناخواسته انجام دادم و همین جا شروع بدبختیم بود و رفته رفته بیشتر و بیشتر می‌شد تا اینکه خودم رو تو لجن خودارضایی یافتم و هر روزم شده بود فیلم و سریال و آهنگ و کلیپ و فیلم مستهجن و خودارضایی و ... ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • ما خانواده خیلی موفقی از بیرون جلوه می‌کنیم!

  • سلام من یه دختر ۱۸ سالم. قضیه اینکه پدر و مادرم فکر می کنن که خودشون حقن و اصرار دارن که من رو هم شبیه خودشون کنن.خانواده ام تقریباً مذهبی هستند (توی یه مسایلی خیلی باز رفتار می کنن ولی توی یه سری مسائل از تعصبی هاش هم بدترن). من خودم توی بچگی شبیه خانواده ام بودم. (که رفتارهام به قطع چه رفتارهای خوب و چه بد تقلید بدون فکر بود از پدر و مادرم و اقوام).ولی هرچی که بزگتر شدم و به خودم و زندگیم و معیارام فکر می‌کردم متفاوت‌تر شدم نسبت به گذشته ام. که به قطع دوستانم تاثیر زیادی روی من داشتن از این باب.من اصلاً بحثم این نیست که کی درست میگه کی غلط. بحث این اجباریه که پیش اومده و پدر و مادرم قصد دارن منو به زور شبیه خودشون کنن..چون ما همیشه توی خانواده مون حق انتخاب داشتیم و واقعاً الآن نمی تونم این‌طوری یه چیز تحمیل شده نسبت به خودم رو تحمل کنم.از نمونه رفتارهایی که منو عذاب میده اینه:  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • ناراحتم که چرا پدرم ما رو به اندازه ی کافی بیرون نمی بره

  • سلام دخترم زیر ۱۸ سال سن دارم، یک موضوعی که خیلی باعث می شه ناراحت بشم و دلم بگیره اینه که کلاً پدرم اکثر اوقات دوست نداره ما از خونه بریم بیرون مثلاً عموهام و با عمه م میرن تفریح و کوه ولی بابام ما رو نمی بره‌ ...،‌مهمونی خونه عمه م و ... خیلی کم می ریم. عموهام و ... میرن تفریح و مهمونی ولی من تو خونه م...من حسودی اون ها رو نمی‌کنم از این ناراحتم که چرا من نرم؟ چرا باید خونه باشم. حتی شده گاهی ۱۳ بدر ما نرفتیم بیرون!  من نهایت جایی که زیاد برم خونه ۲ تا از عموهام هست که خونه هامون نزدیکه یعنی مهمونیِ من و جایی که میرم همینه.  خودش اکثراً سرش تو گوشیه و اصلاً براش مهم نیست که بیرون نمیره خیلی هم دوست داره که تو خونه باشه و مهمونی و تفریح نره!  گاهی میگه مثلاً برید کوه چکار کنید؟ خب همین جا راحت غذا تون رو بخورید،‌از این رفتارها خیلی دلم گرفته... ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • مردی که راضی است همسرش خود را بیاراید و از خانه بیرون برود ...

  • با سلام یک حدیث در این باره وجود داره، خوبه بخونیم و به دیگران هم اطلاع بدیم. دوستانی که درباره حدیث شک دارن میتونن تحقیق کنن. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است: «هر مردی که راضی است همسرش خود را بیاراید و از خانه بیرون برود، آن مرد، بی غیرت است، و هر کس او را بی غیرت بنامد، گناه نکرده است. هرگاه زن، آرایش کنان و عطر زنان، از خانه اش خارج شود و شوهرش به این کارِ او راضی باشد، به ازای هر قدمی که بر می دارد، برای شوهر او، خانه ای در جهنّم بنا می شود». ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • نمی تونم با پسرها راحت باشم و برم بیرون

  • سلام وقت همگی بخیر  حقیقتا مشکل من اینه که اصلا نمی تونم با پسرها راحت باشم و برم بیرون یا یک برخورد هایی که بتونند باهام راحت باشند و آشنا بشن.  داره 27 سالم میشه و دانشجوی ارشدم. دخترهایی مثل من خوا, ...ادامه مطلب

  • یه کم از شخصیت خشک و جدی همیشگی بیرون بیایم

  • سلام آقایون و خانم ها  من عذرا هستم محبوب همه تون ! پیشاپیش یلداتون مبارک، حالا سوای بحث های قیمت پسته و فلان گفتم یه کم دور هم بخندیم اگه تمایل دارین از سوتی هاتون بگین از جوگیر شدن هاتون که خاطره شد, ...ادامه مطلب

  • می خوام از فاز سکوت مطلق بیام بیرون

  • سلام دوستان من امسال بعد چند سال پشت کنکوری بالاخره خودمو به یه رشته پیراپیزشکی راضی کردم و اول بهمن وارد دانشگاه شدم. یه شهر کوچیک اما نزدیک به شهر خودمون درس میخونم.من قبل اینکه بیام دانشگاه با اینکه خیلی شخصیت آرام و ساکتی دارم، در عین حال خیلی اجتماعی بودم. درونگرا بودم و کم حرف میزدم اما خجالتی نبودم. در برقراری ارتباط با آدمای جدید ناتوان نبودم اصلا. اما الان تو خوابگاه به مشکل برخوردم. اصلا نمیتونم با هم کلاسام ارتباط درست حسابی برقرار کنم.احساس میکنم اصلا متعلق به اون جمع نیستم. در حالیکه فاصله سنی ما حداکثر دو ساله شایدم کمتر.اما تحمل اینهمه شلوغ کاری و پرحاشیه بودنشون رو ندارم. تحمل اینکه شبا دور هم جمع میشن و هر چرت و پرتی رو به زبان میارن ندارم.توی همه این دورهمی هاشون منم دعوت میکنن. منم نه نمیگم بهشون چون به هر حال هم کلاسیم و نمیخوام فکر کنن خودمو میگیرم یا هر چی.اما واقعا تحمل اون جمع شلوغ رو ندارم.اتاق ما خیلی خلوتتر و آرومتره و من واقعا احساس راحتی دارم با این بچه های ترم بالاییا.اما تحمل هم کلاسیامو ندارم. این ویژگی خیلی شلوغ بودن اونا رو بذارین در کنار حس غریبی و دلتنگی و البته ترس من.من اینجا واقعا میترسم.از تنهایی، از اینکه خوابگاه یه عالمه سوسک و مارمولک داره، از اینکه نتونم با بچه ها ارتباط برقرار کنم، از درسهای سنگین، حتی از اینکه خوابگاه ما محل یه بیمارستا, ...ادامه مطلب

  • چطوری فکر خواستگار گذشته را از سرم بیرون کنم ؟

  • چطوری فکر خواستگار گذشته را از سرم بیرون کنم ؟ :: خانواده برتر انتخاب همسر و مسائل خواستگاری، مسائل دوران عقد، مسائل زناشویی، تربیت فرزند ، تبلیغ رایگان مشاغل نو پا، مسائل زنان ، ارتباط با خانواده، مسائل اعتقادی , ...ادامه مطلب

  • بعضی روزها حس بیرون رفتن ندارم ، چرا ؟

  • سلام به راهنماییتون بسیار نیازمندم . من دختری هستم کنکوری ( گفتم که شاید تو نظر دادن بدرد بخوره ) از وقتی یادم میاد خجالتی بودم اعتماد بنفسم کم بود علی رغم دکترایی که رفتم حالم خوب نشد اما الان به جایی رسیدم نمیتونم تا سر کوچه برم خرید بکنم . حس م, ...ادامه مطلب

  • من بعنوان یه دختر از بیرون رفتن متنفر شدم

  • سلام دختری 26 ساله هستم. بخاطر طرح سوالم باید از ویژگی های ظاهرم بگم .خب من چادری و با حجاب هستم . آرایش خیلی ملایمی دارم. رفتارم سنگین و مناسب یک دختر چادری هست... حالا مشکل من اینه که حدود دو ساله یه پسری که خونشون توی خیابونمون هستن البته حدود بیس, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها