خانواده برتر

متن مرتبط با «کردم» در سایت خانواده برتر نوشته شده است

شوهر بد اخلاقم رو عاشق خودم کردم

  • من در بست در اختیار شوهرم بودم... یعنی تو بدترین حال و اوضاعم برای شوهرم بهترین بودم... ، کارهایی که من واسش کردم تو این دوره زمونه هیچ کسی نمیکنه ... ، اما خوب محبت های من بی دریغ که نبود. بی انتظار که نبود ... خودم دوستش داشتم، بهش نیاز داشتم برای همین بهش محبت میکردم تا بهم محبت کنه ... ، من هر روز گریه میکردم و و مدت ها از ازدواجم به شدت پشیمون بودم، چون همسرم دیوار بود، یعنی هیچ حرفی نمیزد ، روزی که صداش و میشنیدی اون صدا صدای اعتراض بود، اونم به شکلی که میکوبوندتاااا ، براشم فرق نمیکرد که جلو کی باشه ... ، بیشترین تعریفش از ظاهرت این بود که  بهت میاد ، شوخی ؟ خنده؟ هههه... اصلااااا شوهرم تو خیابون حتی کنارم راه نمیرفت ... جلوی مهمون ها با فاصله ازم می نشست...منم می نشستم کنارش صاف صاف نگام میکرد میگفت برو اونور زشته ... یا صداتو بیار پایین ... ، تو حسرت این بودم بریم مهمونی برای من یه قاشق بذاره جلوی من... میدیدم شوهران دیگران سالاد و ماست و برنج و ..... در مسائل زناشویی هم در 70 درصد مواقع من پیش قدم بودم... اما بارها هم از این ناحیه کوبونده شدم و میگفت نه امشب نه ... هر وقت هم می اومد تو اتاق یه بهونه هایی می آورد که من ازش رابطه نخوام... مثلا در رو باز میذاشت ... یا میگفت سرم درده،  کمرم درده ... یا خسته م . ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • اونی که فکر می‌کردم نبود

  • سلام دختری ۲۶ ساله هستم که حدود ۶ ماه پیش با یک آقایی قرار کاری داشتم و تو همون بار اول به شدت عاشق ایشون شدم و یه جورایی عشق در نگاه اول برام اتفاق افتاد. اینم اضافه کنم که ایشون بسیار با شخصیت به نظر می‌رسیدن و خیلی فهمیده صحبت می‌کردند و چون دیگه قسمت نشد ایشون رو ببینم پیج اینستاشونو دنبال کردم و تو خیال خودم باهاش زندگی می‌کردم و چه شب‌هایی که از شدت دلتنگی گریه کردم. این روال ادامه داشت تا اینکه اتفاقی به دایرکت بنده اومدن و منم خودم رو معرفی کردم و اون آقا خیلی استقبال کردن و حتی ازم عکسم رو خواستن چون گفتن چهره م یادشون نمیاد. مدتی این روال ادامه داشت و من هر بار به عشق ایشون استوری می ذاشتم و هر بار که ریپلای می‌کردن از خوشحالی بال در می‌آوردم! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • جدیدا همکارم این قدر از من خجالت میکشه، که به خودم شک کردم!

  • دختری هستم 25 + سال، در جایی مشغول به کارم اون جا با آقایی  چند سال بزرگتر همکارم،  که اجتماعی و سر زبون دار و با اعتماد به نفس بالا هستند. قبلا  رفتار معمولی داشتند با من مثل بقیه،  و منم باهاشون معذب نبودم و مسائل کاری انجام می‌دادیم می رفت ولی یک مدّت هست هنگام برخورد با من  با حالت خجالت سرشون می ندازن پایین و اصلاً حتی سلام هم نمیدن (البته  بعدش در همون حالت جواب سلام منو می دن)،  ولی نمی دونم این مواجهه با حالت خجالت و شرم و معذب بودن چیه که در برابر من درپیش گرفته در صورتی که قبلا نبود و با بقیه خانم ها این جوری نیست کلا شخصیتش این جوری نیست. با اینکه پوشش و رفتار رسمی و موجهی دارم با آقایون هم بلد نیستم عشوه و  زل زدن خیره شدن  و.... ولی باعث شده به خودم شک کنم! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • قبل چادری شدن فکر می‌کردم مردم به دختر چادری‌ها زیاد نگاه نمی کنن!

  • راستش من کوتاه و مختصر می گم ان شاء الله پیامم زیاد طولانی نشه!   من حدود یه سال و هشت روزه که چادری شدم ۱۸ سالمه. یه سوالاتی برای بنده پیش اومده، من قبل چادری شدن فکر می‌کردم مردم به دختر چادری‌ها زیاد نگاه نمی کنن! چون ساده هستن و خب همیشه با وقار رفتار می کنن، حس می‌کردم توجهی بهشون نمی شه.  خب ما هم گفتیم چادری می شیم، البته هزار تا دلیل دارم برای کارم! بعدش دیگه شروع شد مخصوصاً پسرهای جوون دیگه قشنگ زوم می‌شدن رو بنده، من نگاه شون نمی‌کردم و نمی‌کنم امّا همیشه سنگینیِ نگاه شون رو حس می‌کنم.  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • چادری هستم، فکر می‌کردم مورد احترام جامعه باشم

  • اخیراً پستی رو خوندم که توش یکی از کسانی که کامنت گذاشته بود نوشته بود آقایون به دخترهای چادری خیلی احترام میذارن. خوندن همین موضوع باعث شد بغضی که چندین ماه تو وجودم هست بترکه و گریه کنم.  من هم یک دختر چادری هستم. من هم فکر می‌کردم مورد احترام جامعه باشم و فقط عده‌ای افراد خاص هستن که از ما خوش شون نمیاد. اما چند ماه پیش و بعد از تعطیلات عید اتفاقی افتاد که باعث شد همه تصوراتم خراب بشه. ایام عید رو شهرستان بودیم خانه مادربزرگ و پیش فامیل مادری ام و برای چند روز آخر بلیط قطار داشتیم به تهران پدر و برادرم برای کار زودتر از ما آمده بودند و من و مادرم قرار بود با هم  برگردیم. منزل ما تهران محله دروازه شمرون هست.  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • پشیمونم که برای خرید کوییک ثبت نام کردم

  • چه کسانی این طرح قبل عید رو شرکت کردن. منم شرکت کردم برای کوییک اسم نوشتم نمی دونم چرا حس پشیمانی فراوان دارم بجای ایران خودرو کوییک نوشتم. با همین پول می‌شد اون جا خرید کرد. انقدر ناراحتم که حد نداره. زندگی برام شده یه بازی. موقع نام نویسی هیچ راهنمایی نداشتم.  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • کار اشتباهی کردم که قطع ارتباط کردم؟

  • سلام وقت بخیر من حدود سه ماه با آقایی آشنا شده بودم و رابطه ما از نظر احساسی عمیق بود. ایشون یک دفعه به من گفتن که باید ارتباط مون رو قطع کنیم چون روانشناس شون بهشون گفته که نباید تو رابطه باشن. (دلیل رو نپرسیدم و نگفت)  ارتباط ما قطع شد و من خیلی سختی کشیدم تا بتونم دوباره به زندگی عادیم برگردم. اپلای کردم (من قصد داشتم به خاطر این آقا بمونم و بعد از اتمام تحصیل با هم بریم ولی خب دیدم دیگه دلیلی نداره که بمونم، همون ترم اپلای کردم)  و بعد از مدتی که ارتباط نداشتیم، وقتی یک هفته مونده بود که ویزام بیاد، این آقا بهم پیام داد.  حضوری براش توضیح دادم و اگه بخوای می تونیم از راه دور ارتباط رو نگه داریم. متوجه شدم که ایشون افسردگی شدید / اسکیزوفرنی دارن (دارو مصرف می کنن)  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • تا چند مدت پیش به ازدواج سنتی فکر می‌کردم ولی الآن ازش ناامید شدم

  • سلام وقت تون بخیر من چند تا سوال داشتم که خوشحال میشم اگر بهم حواب بدید من ۲۰ سالمه و دانشجو هستم. تا چند مدت پیش به ازدواج سنتی فکر می‌کردم اما الآن دیگه ازش ناامید شدم چون می بینم مثلاً دوستام از نظر چهره و اخلاق و مومن بودن و شغل و این ها همه چی اوکی هستن ولی خواستگاران خوبی از راه سنتی ندارن.  با اینکه خیلی از روابط دوستی بیذارم اما یه چند مدته دارم بهش فکر می‌کنم. هم اینکه من تو دانشگاه پسران بیشتری رو می بینم و کیس های مختلفی جلومه و با اینکه حتی اهل آرایش هم نیستم به خاطر ظاهر خاصم پسران بهم جذب میشن و دو تا هم بودن که خواستن باهام ارتباط بگیرن ولی من چون از روابط دوستی خوشم نمی اومد رد کردم. اما الآن خیلی پشیمون چون هر دو شون از نظر چهره خیلی خوب بودن. (میگم چهره چون تنها چهره و قد و هیکل و دیدم و باهاشون همکلاسی نبودم که اخلاق شون رو بدونم) بعد از طرفی من دوست ندارم بدون اجازه مامان و بابام کاری انجام بدم.  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • برای کنکور آماده ام و برنامه ریزی کردم

  • با سلام وقت بخیر  دوستان عزیز به شدت به کمک تون نیاز دارم نه نا امید هستم نه بی اشتیاق نه خیلی جو گیر و پر انرژی اول کار نه آخر کار انرژی کم و بی برنامه و پر استرس . می‌خوام بگم برنامه ریزی کردم برای کنکور و همچنین من در گذشته نظام قدیم کنکور دادم تیرماه  سال ۱۳۹۸ امّا رتبه افتضاحی آوردم چون بدون برنامه ریزی واگاهی بود معدل  کتبی من هم که در رشته علوم تجربی بودم ۱۲.۵ شد چون اصلاً درس خون نبودم خب این تا اینجا . در طول سال ۹۸ تا الآن در یک رشته دانشگاه آزاد تحصیل کردم و تا مقطع کارشناسی خوندم و خیلی هم خوب بودم تو اون رشته کارم براش بود امّا بنابردلایلی منو ارضا نکرد از نظر شغلی و مالی لذا دیگه نخواستم مقطع ارشدشو ادامه بدم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌امااین لیسانس و تحصیل چند ساله من خیلی کمک زدم روش مطالعه رو بهتر بدونم و بیشتر آشنا بشم به اصطلاح تجربه دانشگاهی دارم .  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • در دو راهی بدی گیر کردم، عشق تخیلی و فرصت حقیقی

  • سلام من نویسنده پست به خودم ظلم کردم کاش هیچ وقت تو هم عاشقی به سرم نمی زد، هستم. خلاصه قضیه این بود که دختر مجرد ۲۷ ساله و مذهبی هستم و در مورد آقایی در دانشگاه خیال پردازی های عاشقانه داشتم(حدود ۴ سال) و بدون اینکه تا حالا کلمه ای باهاشون صحبت کرده باشم بهشون وابستگی شدید پیدا کردم طوری که همه ش منتظرم یه روزی ازم خواستگاری کنه و تنها ایشون رو فرد مناسب برای زندگی مشترک می بینم، ولی تا حالا هیچ کس ما رو بهم معرفی نکرده فرصتی هم برای آشنایی پیش نیومده، این قضیه باعث شده هرخواستگاری که میاد فقط دعا کنم که جور نشه و فقط اون آقا قسمتم بشه. از طرفی هم نیاز شدید به ازدواج دارم و از این بلاتکلیفی جدا خسته شدم. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • پسرم و متولد ۶۲، ولی هنوز ازدواج نکردم

  • با تشکر از تمامی دوستان و عزیزان گل. من متولد ۶۲ هستم ولی هنوز ازدواج نکردم و امیدی هم ندارم با خونه ۵ میلیاردی و ماشین ۴۰۰ میلیونی بتونم ازدواج کنم. ما تا چشم مون باز کردیم تو تموم شدن جنگ بدنیا امدیم، وضعیت زندگی مردم بهتر از الآن بود یادمه نان ۵ قرون بود بعد سه سال شد یک تومن تا چشم مون رو باز کردیم رفتیم خدمت سریازی، اون هم چی خدمتی ۵ سال پیرمون کرد مثل حالا نبود، من یادم ۳ روز نان نمی‌دادن بهمون بخوریم.  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • خامی کردم و عکس دادم

  • سلام وقت تون بخیر من مدتی با یک آقایی در ارتباط بودم که در آخر با کتک کاری و فحش و ناسزا از سمت خانواده من این ارتباط تموم شد، من بچگی کردم، خامی کردم عکس دادم تو دوران ارتباط مون به اون آقا ،عکس ها عکس معمولی نیست، الان ۵ ماه از تموم شدن رابطه مون می گذره و کلاً بعد تموم شدن ایشون با کسی دیگه رفتن تو رابطه، به نظرتون عکس‌های منو هنوز دارن؟  ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • به خودم ظلم کردم، کاش هیچ وقت توهم عاشقی به سرم نمی زد

  • سلام  دخترم، اومدم در مورد یه تجربه شخصی بنویسم، البته از این دست تجربیات تو همین وبلاگ زیاد خوندم ولی خواستم تجربه خودم رو هم بنویسم. راستش من زمانی که ۲۳ سالم بود و اواخر دوران کارشناسی بودم به صورت جدی احساس نیاز به ازدواج پیدا کردم ، البته قبلش هم غالبا خیال پردازی هایی در مورد ازدواج و همسر آینده داشتم ولی چون شرایط خانوادگیم مساعد نبود خیال پردازی ها در حد تخیل و آرزو بود ولی از این سن به بعد خیلی حالت جدی به خودش گرفت مخصوصاً که درسم داشت تموم می شد و من برنامه ای برای آینده نداشتم و حس بلاتکلیفی خیلی بدی داشتم، از طرفی هم خواستگارهایی که معرفی میشدن همگی به دلایلی نافرجام بودن، و این قضیه خیلی منو اذیت می کرد. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • ندانسته کارهایی کردم که از دید بقیه و در اجتماع نهایت جلف بودن رو می رسوند.

  • سلام من یه تجربه یه تلخی رو در گذشته داشتم که حتی الآن هم با اینک کاملا به اشتباه بودنش پی بردم و واقعاً دلم نمی خواد تکرار شه هنوز نتونستم فراموشش کنم و خیلی خودم رو بابتش سرزنش می کنم... امیدوارم برای هیچ کس این اتفاق پیش نیاد. اینجا دیدم یکی از کا, ...ادامه مطلب

  • بین دو راهی موندن و رفتن گیر کردم

  • با سلام. بنده یه دختر ۲۲ ساله فارغ التحصیل رشته مهندسی برق از یکی از بهتربن دانشگاه های تهران هستم.  متأسفانه با توجه به شرایط جامعه خیلی از طرف دوستانم تشویق میشم که دوباره کنکور تجربی بدم و پزشکی بخونم. به خاطر درآمد خوب پزشکی و درآمد خیلی افتضا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها