سلام اول از بچگیم بگم که تا سن 6 سالگی حضور پدر رو حس نکردم. یه دختری که همه دلخوشیش پدرشه. دوره ی جنگ که تموم شد و بابام اومد تازه ماموریت هاش شروع شد و باز هم من یه دختر تنها شدم و محروم از محبت و توجه ی مرد. تا دانشگاه و موقع ازدواج و سختگیری های پدرم و ... . حالا ازدواج کردم و بچه دارم ولی وابستم به شوهرم و ازش انتظار پدر و برادر و شوهر و دارم. انتظار یه دختر از یه مرد بعنوان تکیه گاه. با این,وابستگیم,شوهرم,دختر,پدرشه ...ادامه مطلب