سلام قصد دارم تجربه خودم رو بنویسم و از تجربیات شما دوستان هم بهره ببرم و استفاده کنم. خیلی زور زدم و تلاش کردم عاقل باشم ولی نشد که نشد و در آخر بهش دل بستم... همون اول که حکمم خورد و دیدمش متوجه توجهات گاهاً معنی دارش شده بودم ولی با من از همه نظر تفاوت داشت پس یک درصد به عنوان کیس برام مطرح نبود، بهش بی اعتنا بودم حتی گاهی ازش بدم هم می اومد تا وقتی که خوردیم به یک پروژه مشترک، آشنایی بیشتر ما هم با دعوا سر یه پروژه کذایی شروع شد، اون شروع کرد، به خاطر سوتی که اوایل سهواً داده بودم گیر میداد، نمیخواستم جوابش رو بدم ولی شوخیش در این مورد پیام "هیچی حالیت نیست" داشت جلو بقیه و بهم برخورد و نمیخواستم کم بیارم. یک بارم وسط های پروژه صداش بالا رفت و داشت عصبانی میشد که من کوتاه اومدم. چون عذرخواهی نکرد تو دلم موند؛ ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
سلام من دختری حدودا 19 ساله م ، تو خانواده ای سالم و مذهبی که کارهای خلاف و گناه ازم سرزده نمیشه و تا اونجایی که میتونم خودمو پاک نگه داشتم . خواستم موضوعی رو باهاتون در میون بذارم؛ من سال 93 تو یه صفحه اجتماعی با اقا پسری که ایشون اون موقع 18 سالشون بود اشنا شدم باهاش سنگین بودم. اونم مثلا 3 ماه یه بار تو اون صفحه اجتماعی یه پیامی بهم میداد ولی من بدجور هر لحظه تو فکرش بودم ( اسم رابطمون دوستی نب,اتمام,رابطه,گذشته,هنوز,درگیرم ...ادامه مطلب